بخوانند و داوری کنند/بنام پاک آفریدگار

از ویکی‌نبشته

بنام پاک آفریدگار

چنانکه بسیاری از خوانندگان میدانند چهار ماه پیش کتابی درباره کیش شیعی به چاپ رساندیم، و آن کتاب بدانسان که پیش بینی کرده بودیم مایه هایهوی گردید. بدخواهان بجای آنکه به ایرادها و پرسشهای ما پاسخی دهند، یا اگر پاسخی نمیدارند از در آمیغ پژوهی‌[۱] در آمده گفته های ما را بپذیرند به هایهوی برخاستند. دولت بهانه پیدا کرده کتاب را بازداشت و داستان را «جرمی» پنداشته به دادسرا فرستاد تا پرونده ای پدید آید و در دادگاه کیفری داوری شود.

ما از این پیشآمد اندوه نخوردیم. زیرا هایهوی شُوند[۲] آن شد که کسان بسیاری که از کوششهای ما آگاهی نمیداشتند آگاهی یافتند و کتابهای ما را جسته و یافته هوشیارانه به خواندن پرداختند. دشمنان ما با بدیهای خود به ما یاری کردند. از آنسو ما دوست میداریم همه سخنان ما به داوری گزارده شود. ما خود خواهان همان میباشیم. برای شناخته شدن راست از کج و استوار از سست، یگانه راه داوری میباشد.

ولی جای پرسشست: داوران این کار چه کسانی شایند بود؟[۳]... رسیدگی از روی چه قانونی تواند بود؟... آیا سه تن یا پنج تن «دادرس» از کارکنان وزارت دادگستری شاینده[۴] این داوری میباشند؟... آیا در قانونهای ایران چیزیکه راست یا کج بودن گفته های ما را نشان دهد توانند یافت؟...

بیگفتگوست که: «دادرسان» وزارت دادگستری شاینده چنان داوری نمی باشند، و در قانونهای ایران نیز چیزی که دستاویز[۵] آن داوری باشد یافته نمی شود. آنچه ما میدانیم این داوری از دو راه توانستنی بود:

یکی آنکه دولت چون از چاپ شدن چنین کتابی آگاه گردید نشستی از ملایان بر پا گرداند و از آنان پاسخ خواهد. اگر دولتی نیکخواه و دلسوزی بودی، این کار را کردی. زیرا آن کتاب درباره گرفتاریهای ایرانست و یکرشته سخنانی از ارجدارترین گفته ها به میان آورده شده. آن کتاب در این زمینه است که مردم ایران نافهمیده و نادانسته گرفتار یکرشته گمراهیهای بسیار زیانمندی گردیده اند، و تا این گمراهیها هست حال این توده بهتر از این نخواهد بود. در چنین زمینه بسیار بزرگ و ارجداری سخن رانده شده و دلیلهای بسیار روشن یادگردیده.

به چنین سخنانی دولت بایستی بیش از دیگران دلبستگی نماید و ارج گزارد و از یاوری و پشتیبانی به ما بازنایستد، برای آنکه هوده[۶] بسیار نیک و بزرگی بدست آید گام پیش گزارد از ملایان پاسخ خواهد، و آنگاه انجمنی از دانشمندان و نیکخواهان بر پا گردانیده از آنان داوری خواهد‪ ،‬و بدینسان به یک کار تاریخی بزرگی‌‬ ‫برخاسته نام خود را در تاریخ جاودان گرداند. ‬ولی افسوس که چنان دولتی نمی بود و چنین کاری کرده نشد‪.‬‬

‫دیگری آنکه‪ :‬خردمندان و نیکخواهان جهان‪ ،‬از ایرانیان و دیگران‪ ،‬که در این کشور کم نمی باشند‪ ،‬گفته های‬ ‫ما را بخوانند و خود در میانه داور باشند‪.‬‬

‫بخوانند و نخست بدانند آن هایهوی ها در برابر چه بوده‪ .‬ما چه گفته بودیم که در پاسخش دچار وحشیگریها‬ ‫گردیدیم‪ .‬چه میخواستیم که گرفتار دادسرا شدیم.

دوم بدانند بِچه شُوند این توده بدینسان بدبخت و تیره روز گردیده‪ .‬بچه شوند این کشور چنین ویرانه افتاده‪.‬‬ ‫بچه شوند دسته های بزرگی از مردم با کشور و پیشرفت آن دشمنی می نمایند و همیشه بدبختی آنرا میخواهند.

سوم بدانند ما در چه راه میکوشیم و بَهرچه[۷]‬ اینهمه رنج و گزند میکشیم‪ .‬بهر چه اینهمه بدزبانی و بیفرهنگی از‬ ‫بدخواهان می بینیم‪ .‬اینها را بدانند و آنچه شاینده خردمندی و پاکدلی ایشانست داوری کنند‪ ،‬و آنچه باینده‬‫ [۸]‫ مردانگی و غیرت ایشانست یاوری دریغ ندارند‪ .‬داوری در این زمینه‪ ،‬یا آنگونه بایستی یا اینگونه‪ ،‬و چون آن یکی‌‬ ‫نبود ما ناچار شدیم این یکی را درخواست کنیم‪ ،‬و بهتر دانستیم گفته های خود را در این بار، ‬با زبان روشنتر و‬ ‫بهتری‪ ،‬به رشتهء نوشتن کشیم و نسخه های کمی از آن به چاپ رسانیده به کسانیکه به خردمندی و نیکخواهی آنان‬ ‫امید توان بست برای خواندن فرستیم. ‬اینست داستان نوشتن این کتاب و چاپ آن.‬‬

‫نکته ای را که میباید در اینجا یادآوری کنیم آنست که این کتاب چون درباره یکرشته جُستارهای[۹]‬‫ ارجداریست‪، ‬و آنگاه از خواننده داوری طلبیده شده، ا‪ ینست هرکسی باید آنرا با اندیشه خواند و هر سخنی را با‬ ‫دلیلهای که برایش آورده شده نیک سنجد و خرد[۱۰]‪ ‬را به داوری وا دارد‪، ‬و پس از این باشد که از آن گذشته به‬ ‫سخن دیگری پس از آن، ‬پردازد‪.‬‬

‫چون بارها دیده شده کسانیکه کتابهای ما را میخوانند چون با سخنانی ناشنیده روبرو میگردند، در بار یکم‬ ‫دل آزرده میشوند و به آسانی آنها را نمیتوانند پذیرفت، ‬و از آنجا که هر گفته ای دلیل استواری همراه میدارد‬ ‫ناپذیرفتن نیز نمی توانند، ‬و اینست دو دل میمانند. ‬این کسان باید به یک بار خواندن بس نکرده کتاب را دو بار و سه‬ ‫بار بخوانند که بیگمان آنچه را که در بار یکم پذیرفتن نتوانسته اند، ‬در بار دوم و سوم خواهند توانست‪.‬‬

‫بهرحال ما هیچ سخنی را بی دلیل نگفته ایم و این نمی خواهیم که کسی نافهمیده و باور نکرده سخنی را از ما‬ ‫بپذیرد‪.‬‬

‫ما چنانکه خواهش کرده ایم دوست میداریم هر خواننده ای راستی را داور باشد‪. ‬‌هیچ سخنی را از ما بی دلیل‬ ‫نپذیرد و از هیچ سخنی که با دلیلست چشم نپوشد‪. ‬چنان داند که یک دادگاه بزرگیست که او داورش میباشد و‬ ‫رفتاری کند که شاینده چنان جایگاه باشد‪.‬‬

اگر کسانی از آنان پس از خواندن بتوانند به داوری خود رویه[۱۱] کار دهند، بدینسان که فهمیده خود را بنویسند و یا گفتاری پرداخته به روزنامه ها فرستند و یا کتابی در همین زمینه به چاپ رسانند، این کاریست که بسیار سودمند خواهد افتاد و هوده های بسیار نیکی را در برخواهد داشت.

تهران -۱۳۲۳

احمد کسروی

پانویس

  1. آمیغ = حقیقت (ویراینده)
  2. شوند( بر وزن بلند) = دلیل ،علت (ویراینده)
  3. چه کسانی شایند بود؟ = چه کسانی شایسته خواهند بود؟ (ویراینده)
  4. شاینده؛ شایا (اسم فاعل شایستن) = شایسته، لایق شایستن = شایسته بودن (ویراینده)
  5. دستاویز = بهانه (ویراینده)
  6. هوده = نتیجه بیهوده = بی نتیجه (ویراینده)
  7. بهر (بر وزن زهر) = برای‬ ‫بهر چه = برای چه‬ (‬ویراینده)
  8. باینده؛ بایا (اسم فاعل بایستن) = وظیفه ‪ ،‬واجب‬ ‫بایستن = واجب بودن (‬ویراینده)
  9. جستار = مبحث‬ ‫«جُست ‪ +‬ار»‬ ‫(‬ویراینده)
  10. خرد = نیروی شناسنده نیک از بد‪ ،‬سود از زیان‪ ،‬راست از ناراست ـ کتاب «در پیرامون خرد» نوشته شادروان کسروی دیده شود‪.‬‬ (‬ویراینده)
  11. رویه (بر وزن مویه یا پونه) = صورت ، ظاهر (ویراینده)