امیر خسرو دهلوی (گزیده از مطلع الانوار)/داشت شبانی رمه در کوهسار

از ویکی‌نبشته
  داشت شبانی رمه در کوهسار پیر و جوان گشته ازو شیر خوار  
  شیر که از بز به سبو ریختی آب در آن شیر درآمیختی  
  بردی از آن آب ملمع به شیر نقره‌ی چون شیر ز برنا و پیر  
  روزی که آن کوه به صحرای خاک سیل درآمد رمه را برد پاک  
  آنکه جهان سوخته‌ی شیر کرد سوخته شد ناگه از آن شیر سرد  
  شیر خنک از تف و تابش بسوخت جمله‌ی آن شیر ز آبش بسوخت  
  خواجه چو شد با غم و آزار خفت کارشناسیش در آن کار گفت  
  کان همه آب تو که در شیر بود شد همه سیل و رمه را در ربود  
  مرد شبان زان سخن آمد ستوه ماند سرافگنده چو سیلاب کوه  
  خسرو اگر دین طلبی از خدای زین دل خاین به دیانت گرای