امیر خسرو دهلوی (گزیده از مطلع الانوار)/از پی میراث یکی خشم ناک
ظاهر
از پی میراث یکی خشم ناک | ریخت به کین خون برادر به خاک | |||||
تیغ به خون شسته ز پهنای دست | پیش در میر ولایت گذشت | |||||
دید دو برنای چو سرو بلند | یافته ز آسیب گناهی گزند | |||||
تیغ برآورده سیاست گری | تا به هر آسیب رباید سری | |||||
کرد یکی از جگر مهر زای | روی به سیاف که بهر خدای | |||||
گردن من زن قدری پیشتر | کو زید از من قدری بیشتر | |||||
وان دگرش گفت که بفگن سرم | تا مرم و مردن او ننگرم | |||||
هر یک ازین گونه در آن دستبرد | جان ز برای دگری میسپرد | |||||
مرد سیاستگر شمشیر گیر | ماند در ران حال تحیر پذیر | |||||
گفت چه خویشی است شما را به هم | وین چه طریق است وفا را به هم | |||||
هر دو نمودند که یاریم و بس | وین دم یاری است در آخر نفس | |||||
کرد برادر کش نظارگی | سر به گریبان ستمگارگی | |||||
گفت به سیاف که شمشیر کار | از سرشان بگذر و بر من گذار | |||||
دوست دهد جان خود از بهر دوست | من بکشم جان برادر ز پوست | |||||
هر که بدین گونه فتد در وبال | عیش حرامش بود و خون حلال | |||||
وان شغبی کان دو سه تن ساختند | قصه به گوش ملک انداختند | |||||
داد ملک آن دو جوان را خلاص | کرد به عدل این دیگری را قصاص | |||||
مرد که با خون خود آورد دست | چون نگری دشمن جان خودست | |||||
خسرو از اهل رحم این را مجو | قطع رحم را رحم الله مگو ... |