امیر خسرو دهلوی (انتخاب از مثنویات)/گر چه شد از بهر چنین نامهای
ظاهر
گر چه شد از بهر چنین نامهای | داد مرا گرمی هنگامه ای | |||||
ناز پی آن شد قلم سحر سنج | کز پی آین مار نشینم به گنج | |||||
من که نهادم ز سخن گنج پاک | گنج زر اندر نظرم چیست ؟ خاک! | |||||
گر دهدم تا جور سر بلند | در نتوان باز به در یافگند | |||||
ور ندهد زان خودم رایگان | رنجه نگردم چو تهی مایگان | |||||
یک جو از ین فن چو به دامن نهم | ده کنم آن را و به صد تن دهم | |||||
شیرم و رنج از پی یاران برم | نی چو سگ خانه که تنها خورم | |||||
این همه شربت نه بدان کردهام | کاب ز دریای کرم خوردهام | |||||
هر همه دانند که چندین گهر | کس نفشاند بدو سه بدره زر | |||||
ور دیدم گنج فریدون و جم | هدیهی یک حرف بود، بلکه کم ! | |||||
هر صفتی را که بر انگیختم | شعبدهی تازه درو ریختم | |||||
مور شدم بر شکر خویش و بس | در نزدم دست به حلوای کس | |||||
هر چه که از دل در مکنون کشم | زهرهی آن نیست که بیرون کشم | |||||
زانکه نگه میکنم از هر کران | ایمنی ام نست زغارت گران | |||||
دزد متاع من و با من به جوش | شان به زبان آوری و من خموش | |||||
نقد مرا پیش من آرند راست | من کنم «احسنت!» کز آن شماست! | |||||
شرم ندارند و بخوانند گرم | با من ومن هیچ نگویم ز شرم | |||||
طرفه که شان دزد من از شرم پاک | حاجب کالا من و من شرم ناک |