برگه:Tarikhe 500 Saleh Khouzestan.pdf/۲۸۰

از ویکی‌نبشته
این برگ هم‌سنجی شده‌است.

آینده بیمناک نباشند.

یکی از این آقایان که در شرارت به گرد ایران بیشی داشت همان سید باقر کلانتری بود که با آنهمه نیکیها که دولت ایران درباره او کرده و از هندوستان آزادش گردانیده بود این زمان بدترین دشمن سپاهیان و کارکنان ادارات دولتی او بود. دیگری امیر خان نامی بود و این کس است که نوکر ظهیر الملک را کشته بود و در عدلیه دوسیه داشت و سومی کاظم داود بود این جوان نیک‌اندام در خوزستان شهرتی بسزا داشت و چنین می‌گفتند که کشنده حاج سید عبداللّه امام جمعه او بوده و این هنگام ترس بیشتر کارکنان دولتی از رهگذر او بود قضا را او نه اینکه کسی را نیازرد بلکه تا می‌توانست نگهداری دریغ و این کار را به پاداش اندک نوازشی که از من دیده بود می‌کرد.

باری چون اینان به شوشتر درآمدند هر یکی در محله خود تفنگچی گرد آورده درهای دیوانخاهای کهن را باز نمودند و کم‌کم به ادارات پیچیدگی نمودند.

دویست یا دویست و پنجاه تن سپاهی که در دژ بودند پس از رفتن سرهنگ باقر خان که ریاست ایشان به رضا قلیخان داده شد این مرد دغلکار همیشه در ناصری نزد خزعل می‌زیست و هرگز به سپاهیان نمی‌پرداخت تنها کاری که ازو سر زد این بود که سلطان حسین آقا نامی را که جوان غیرتمند و کاردانی و در نبودن رئیس سرپرست سپاهیان بود به دستاویز اینکه دستوری به او خواهد داد به تلگراف به ناصری خواست و چون او به آنجا رسید دستگیر کرده به زندان فیلیه فرستادند.

مقصود از این کار آن بود که سپاهیان مانعی نداشته آنان نیز به