برگه:Tarikh-e Iran-e Bastan.pdf/۸۴۲

از ویکی‌نبشته
این برگ نمونه‌خوانی نشده است.

غیب‌گو، همین‌که این جوانان را مشاهده کرد، دید که در میان قربانی‌ها آتش تندی شعله‌ور شد و در همان حال صدای عطسه‌ای در طرف راست خود شنید، پس فورا دست تمیستوکل را گرفته به او امر کرد، که این سه نفر جوان را به باکوس امستا۱ قربان کند و ضمنا به او گفت، که یگانه وسیلۀ بهره‌مندی یونانیان در این جنگ همین است. تمیستوکل از چنین پیشنهاد غریب غرق حیرت شد، ولی از آنجا، که جماعت در پیش‌آمدهای سخت و مخاطره‌های بزرگ نجات خود را، هر قدر هم غریب باشد، در وسایل فوق‌العاده پنداشته بعقل کمتر متوسل می‌شود، در این مورد هم سپاهیان یونانی مانند یک نفر از خدا استغاثه کردند و اسرا را به پای محراب برده تمیستوکل را بر آن داشتند، که آنها را قربان کند. این است حکایت فانیاس۲ از اهل لس‌بس، که مورّخ و فیلسوف بود و آگاهی کامل بر وقایع عهود قدیمه داشت» (به صفحۀ ۷۴۹ رجوع شود). بعد پلوتارک حکایت خود را دنبال کرده گوید (همان‌جا، بند هیجدهم) «اما در باب عدۀ کشتی‌های خارجی اشیل ۳- شاعر، که خودش اطلاعاتی در این باب داشت۴، در تراژدی (نمایش حزن‌انگیز)، که موسوم به «پارسی‌ها» است گوید: در عقب خشیارشا هزار کشتی بزرگ حرکت می‌کرد و دویست و هفت کشتی امواج دریا را می‌شکافت. آتنی‌ها یک‌صد و هشتاد کشتی داشتند و در هرکدام هیجده مرد جنگی بود.... تمیستوکل چنانکه در انتخاب محل جنگ مهارت خود را نشان داد در انتخاب موقع جنگ هم نمود، که ماهر است، توضیح آنکه او مراقب بود، که جدال فقط وقتی شروع شود، که بادهای تند از طرف دریا بنای وزیدن گذاشته در بوغاز امواجی تولید کند. این باد به کشتی‌های یونانی، که مسطّح و سبک بود مزاحمتی نداشت، و لیکن به سفاین سنگین بیگانه با پیشانی و مهمیز بسیار بلند آسیب می‌رسانید. باد کشتی‌های خارجی را طوری می‌گردانید، که از طرف پهلو در مقابل یونانیها واقع می‌شدند و اینها ضربتهای خود را وارد کرده همواره چشم خود را به تمیستوکل می‌دوختند، زیرا او بهتر


________________________________________

(1) - Bacchus Omesta (باکوس، چنانکه معلوم است، ربّالنّوع شراب بود).

(2) - Phanias.

(3) - Eschile.

(۴) - اشیل در این جنگ بوده.

تاریخ ایران باستان جلد ۱