ما بطور غیر مترقّب خودمان و یونان را نجات دادیم و این کار نه از قوّت و قدرت ما است، بل خدایان و پهلوانان۱ که حسودند، نخواستند، آسیا و اروپا در تحت حکومت یک نفر باشد و آنهم یک نفری، که جنایتکار است و معابد را سوزانیده و دریا را تنبیه کرده. حالا موقع آن است، که ما در خانههای خود مانده در مزار عمان تخم افشانیم و، پس از آنکه خارجی را بکلی از یونان راندیم، سال دیگر بطرف هلّسپونت و یونیّه برویم. هرودوت گوید، تمیستوکل چنین میگفت، تا برای خود در آتیه عنایت شاه پارس را ذخیره کرده باشد، زیرا در نظر داشت، که اگر از طرف آتنیها بلیّهای برای او روی دهد، پناه به دربار پارس برد و چنین هم شد (چنانکه بیاید). باری تمیستوکل با این سخنان آتنیها را فریب داد و، چون او را سابقا هم مردی عاقل میدانستند و حالا بیشتر به مآلبینی او معتقد بودند، سخنان او را باور کردند. همینکه تمیستوکل دید مقصود او حاصل شده، از اشخاصی، که مورد اعتماد او بودند، پنج نفر انتخاب کرد و، از آنجا که مطمئن بود، این پنج نفر پیغامی را، که او بشاه میدهد، در زیر شکنجه هم بروز نخواهند داد، آنها و سیسینّوس۲ غلام خود را، مأمور کرد پیغام او را به خشیارشا برسانند. اینها به آتّیک روانه شدند، پس از رسیدن بدانجا در کشتی ماندند و سیسینّوس نزد خشیارشا رفته چنین گفت «مرا تمیستوکل، که دلیرتر و عاقلترین سردار یونانی است نزد تو فرستاده، تا این پیغام را برسانم. تمیستوکل آتنی برای اینکه به تو خدمت کند، مانع شد از اینکه بحریۀ یونان بطرف هلّسپونت رفته پل را خراب کند و حالا تو میتوانی با راحتی خیال برگردی». سیسینّوس این بگفت و برگشت (کتاب ۸، بند ۱۱۰).
پس از آن تمیستوکل، طمّاع و حریص، درصدد برآمد، که از جزایر وجوهی تحصیل کند و اوّل به جزیرۀ آندروس۳ پرداخته مطالبۀ پول کرد و، چون اهالی جواب ردّ دادند، تمیستوکل بانها چنین گفت: «ما آتنیها با دو خدای پرزور بدینجا آمدهایم: خدای اخطار و خدای اجبار. بنابراین باید فورا پول بدهید»
________________________________________
(۱) - یعنی پهلوانانی، که پس از مرگ به درجۀ الوهیّت ارتقا یافتهاند.
(2) - Sicinnus (این همان کس بود، که در صفحۀ ۸۱۰ ذکرش گذشت).
(3) - Andros.
تاریخ ایران باستان جلد ۱