پرش به محتوا

برگه:Tarikh-e Iran-e Bastan.pdf/۷۷۲

از ویکی‌نبشته
این برگ نمونه‌خوانی نشده است.

می‌گفتی برای آزادی نه فقط با نیزه‌ها بلکه با تبرها بجنگید». این دو نفر بعد از ورود بشوش نزد شاه رفتند و، وقتی که اسلحه‌دارها به آنها امر کردند، در مقابل شاه به خاک افتند، آنها اعتراض کرده جواب دادند، که موافق عادات اسپارتی برای کسی نمی‌توان نماز گذارد و برای این کار بدینجا نیامده‌اند. پس از آن بشاه تقریبا چنین گفتند: «شاه مادیها، لاسدمونیها ما را بدینجا فرستاده‌اند، تا از جهت کشته شدن فرستادگان شما در اسپارت ترضیه بدهیم». خشیارشا، از آنجا که بزرگ‌منش بود، در جواب آنها گفت: «من نمی‌خواهم شبیه لاسدمونیها باشم. آنها با کشتن فرستادگان قواعدی نقض کردند، که برای تمام ملل اجباری است. من، که لاسدمونیها را از جهت چنین رفتار توبیخ می‌کنم، هرگز شما را نیازارم و با مرگ شما اسپارتی‌ها را از تقصیری، که بر آنها وارد است، خلاصی نبخشم».

پس از آن دو نفر مذکور به اسپارت مراجعت کردند و خشم تالثی‌بیوس نسبت به لاسدمونیها خاموش شد (کتاب ۷، بند ۱۳۶). بعد هرودوت گوید، که این خشم از نو در یک موقع دیگر مشتعل گردید. شرح آن را، چون خارج از موضوع است کنار گذاشته حکایت مورّخ مذکور را دنبال می‌کنیم: «قشون‌کشی شاه به یونان ظاهرا باین عنوان بود، که می‌خواهد به آتنی‌ها حمله کند، ولی در واقع امر این جنگ برای تسخیر تمام یونان می‌شد. یونانیها این نکته را مدتی بود دریافته بودند، ولی همۀ یونانیها این جنگ را بیک نحو تلقی نمی‌کردند. آنهائی که به پارسیها آب‌وخاک دادند، راحت بودند، چه می‌دانستند که پارسیها متعرّض آنان نخواهند شد، و لیکن اقوامی، که از دادن آب‌وخاک امتناع کرده بودند، در وحشتی بزرگ می‌زیستند، زیرا سواد مردم طالب جنگ نبود، بل بعکس نسبت به پارسیها تمایل داشت و چنان بحریه‌ای در یونان یافت نمی‌شد، که در مقابل حملات ایران پا فشارد» در اینجا هرودوت رشتۀ ذکر وقایع را از دست داده پیش می‌افتد، تا تمجید از آتنی‌ها کند و چنین گوید: «در اینجا مجبورم عقیده‌ای اظهار کنم، که اکثریت یونانیها از آن تنفّر دارند. با وجود این نمی‌توانم در این باب، که بنظر من