اهالی پلاته را هزار نفر نوشته. پس از آنچه راجع به نوشتههای هرودوت گفته شد، دیگر اطالۀ کلام در باب نوشتههای ژوستن زائد است.
پس از جدال ماراتن
هرودوت حکایت خود را دنبال کرده چنین گوید (کتاب ۶، بند ۱۱۸): «داتیس در میکن۱ در موقعی، که بطرف آسیا میرفت، خوابی دید، که کس نداند، چه بود، ولی صبح تفتیشی در کشتیها کرده هیکل مطلای آپلّن (خدای یونانی) را در یکی از کشتیهای فینیقی یافت و معلوم کرد، که یکی از سپاهیان آن را از معبد دلیوم۲، که متعلق به تبیها است و در کنار دریا در مقابل کالسیس۳ واقع است، ربوده. بعد داتیس سوار کشتی خود شده به دلس رفت و مجسمه را در معبد این جزیره گذارده تقاضا کرد، که آن را به دلیوم تبی برسانند، ولی این تقاضا انجام نشد و فقط بیست سال بعد اهالی تب بگفته غیبگوئی به دلس رفته مجسمۀ خود را بردند» این حکایت میرساند، که فرمانده قشون بنا به عقیدۀ خود یا بحکم داریوش مقدّسات ملل را محترم میداشته. بعد مورّخ مذکور گوید (کتاب ۶، بند ۱۱۹): «داتیس و ارتافرن اسرای ارتری را با خود به آسیا برده به شوش فرستادند. داریوش قبل از اسارتشان نسبت بانها خشمناک بود، چه میگفت، اینها اوّلین کسانی بودند، که بیجهت بنای تعدّی را گذاردند، ولی، وقتی که آنها را دید، بدی بانها نکرد و گفت بولایت کیسسیها رفته در محل آردریککا۴که یکی از منازل۵ راه است و به مسافت ۲۱۰ استاد (هفت فرسخ) از شوش، توطّن کنند. این محل، که متعلق به خود داریوش میباشد، به مسافت ۴۰ استاد (فرسخ و ثلث) از چاهی است، که سه چیز از آن استخراج میکنند: قیر، نمک و روغن. استخراج چنین است: در آنجا ترازو یا ماشینی است، که با آن آب میکشند (مقصود باید چرخ باشد. م.). بجای سطل نصف خیک را بآن بسته به چاه رها میکنند و آن در مایع فرورفته پر میشود. بعد آن را کشیده مایع را در آبانباری میریزند و این مایع از آنجا به آب انبار دیگر میرود و سه صورت مختلف به خود میگیرد. قیر و نمک فورا
________________________________________
(1) - Mycone.
(2) - Delium.
(3) - Chalcis.
(4) - Ardricca.
(5) - Stathme.
تاریخ ایران باستان جلد ۱