خاست». پس از آن جنگ شروع شد و ینیانها نسبت به فینیقیها در دریا بهرهمندی یافتند و مخصوصا اهالی سامس دلاوریها نمودند. امّا مبارزۀ دو سردار چنین بود: وقتی که انسیلوس به آرتیبیوس رسید، ضربتی به او وارد کرد و اسب این سردار بلند شده دستهایش را روی سپر انسیلوس گذارد، ولی در این حال میرآخور او با داس پاهای اسب را قطع کرد و او با سوارش افتاد. هنوز جنگ خاتمه نیافته بود، که ستهسنور۱، جبّار کوریوم۲ و فرمانده، با سپاهیان بسیار بطرف پارسیها رفت و عرابههای جنگی سالامینیها هم از او تقلید کردند. پس از آن بهرهمندی با پارسیها شد، قبرسیها فرار کردند و عدّهای زیاد به خاک افتادند.
از جمله انسیلوس بود، که قبرسیها را به شورش اغوا کرده بود. چون انسیلوس شهر آماتونت را در محاصره میداشت، پس از کشته شدنش، اهالی شهر مزبور سر او را بریده و به شهرشان برده به یکی از دروازهها نصب کردند. پس از آن چندی، چون سرخالی بود، لانۀ زنبور گردید و عسل در جمجمه پدید آمد. اهالی از غیبگو پرسیدند، چه باید بکنند؟ او جواب داد، که اگر سر را دفن و همهساله برای او، قربانی کنید، چنانکه برای پهلوانی میکنند، خیرش را خواهید دید. اهالی چنین کردند.
بعد، بقول هرودوت (کتاب ۵، بند ۱۱۵) به ینیانها خبر رسید، که روزگار انسیلوس تباه است و پارسیها تمامی شهرهای قبرس را به استثنای سالامین، که به پادشاه سابق آن گورگوس۳ تسلیم شده بود، محاصره کردهاند. بر اثر این خبر جنگ دریائی را رها کرده به یونیّه برگشتند و پارسیها قبرس را از نو به اطاعت درآوردند.
شهر سل۴ از تمامی شهرها بیشتر مقاومت کرد، ولی پارسیها زیر دیوارهای شهر نقب زده در ماه پنجم این شهر را هم گرفتند. به گفتۀ هرودوت شورش قبرس یک سال بطول انجامید، تا پارسیها از نو این جزیره را مطیع کردند.
تسخیر یونیّه و کاریّه از نو
پس از آن دوریزس۵ داماد داریوش، هیمه،۶ اتانس و سایر دامادان شاه ینیانها را تعقیب و آنها را مجبور کردند، پناه به کشتیهایشان برند و شهرهای ینیانی را یک بیک گرفته به غارت
________________________________________
(1) - [۱]
(2) - [۲]
(3) - [۳]
(4) - [۴]
(5) - [۵]
(6) - [۶]