کرده چنین گفت: «هیستیه، شنیدهام، که جانشین تو بر من یاغی شده و بر ضد من سپاهیانی از آن قاره آورده و ینیانهائی، که سخت مجازات خواهند شد، با آنها همدست گشته بعد سارد را گرفتهاند. بنظر تو این اقدام چگونه میآید؟ آیا خوب است و چگونه چنین امری بیشرکت تو ممکن بود انجام یابد؟ پس از این هرچه پیش آید، از چشم خود بین». هیستیه جواب داد: «شاها، چگونه روا داری، که چنین گوئی؟ چطور من حاضر میشوم کاری کنم، که باعث ملال خاطر شاه گردد؟ چه این ملال بزرگ یا کوچک باشد. چه نتیجهای برای من از این کار متصوّر است و چه مقصودی میتوانم داشته باشم؟ هرچه تو داری، منهم دارم. من افتخار مستشاری تو را دارم، زیرا تو افکار خود را بمن میگوئی. پس بدان، که اگر نایب من این کارها را کرده، از پیش خود کرده، ولی باور ندارم، که اهالی میلت و نایب من باین مقام برآمده باشند، تا انقلابی در دولت تو برپاکنند. اگر آنها واقعا مقصرند و خبری، که به تو دادهاند، راست است، پس بدان، که آوردن من از کنار دریا به اینجا تا چه اندازه مخالف مآلاندیشی بوده، زیرا ینیانها از غیبت من استفاده کرده چیزی را، که مدّتها قبل از این میخواستند، بکنند کردهاند. اگر من آنجا بودم، یک ینیانی جرئت نداشت بجنبد. پس مرا مرخص کن، نزد ینیانها روم و تمام این ولایت را بحال قبل برگردانیده نایب خود را، اگر مقصر است، تسلیم تو کنم. قسم به خدایان شاهی، که پس از اجرای ارادۀ تو، تا جزیرۀ ساردینی۱ را مطیع تو نگردانم، قبائی را که در آن عازم ولایت ینیانها خواهم شد، از تن در نیاورم» داریوش سخنان او را باور کرد و گفت، برو، و بعد از اینکه وعدههای خود را انجام دادی، بشوش برگرد. در این احوال پارسیها شهرهای جزیره قبرس را محاصره کرده شورش را فرونشاندند و قبرس از نو مطیع گردید. شرح آن چنین است:
تسخیر قبرس از نو
هرودوت گوید (کتاب ۵، بند ۱۰۸) در خلال این احوال به انسیلوس۲ امیر سالامین (یکی از شهرهای مهم جزیرۀ قبرس. م.) که به محاصرۀ آماتونت۳ مشغول بود، خبر دادند،
________________________________________
(1) - [۱]
(2) - [۲]
(3) - [۳]