اشتراکیاند. عادت دیگر این مردم چنین است: وقتی که ناسامنی در دفعۀ اوّل زن گرفت، زن باید با تمام میهمانان نزدیکی کند و هریک هدیهای به او بدهد.
قسم بنام بهترین اشخاص خود میخورند و هنگام یاد کردن قسم، دست خود را بر قبر او میگذارند. وقتی که میخواهند تفأل کنند بسر قبر نیاکان خود رفته بعد از دعاخوانی همانجا میخوابند و موافق خوابی، که دیدهاند، رفتار میکنند.
در حین بستن قراردادی هریک از متعاهدین خون دست متعاهد دیگر را میآشامد و، اگر چیز مایعی نباشد، که خون را در آن بریزند، بر خاک چکانیده خاک را میلیسند. در سرحدّ ناسامنها پسیلها سکنی داشتند، ولی، چنانکه اهالی لیبیا گویند، بادی وزید و آبانبارهای آنها را خشک کرد. اینها در غضب شده به جنگ باد رفتند و در صحرا به تندبادی گرفتار و در زیر ماسه مدفون شدند.
پس از آن ولایت آنها را ناسامنها اشغال کردند. بالاتر از ناسامنها گارامانتها سکنی دارند. اینها از آدمیزاد فرار میکنند و هیچگونه اسلحه ندارند.
پائینتر از ناسامنها بطرف غرب و در کنار دریا ماکها هستند. همجوار ماکها مردمی است موسوم به گیندانها. زنان آنها در قوزۀ پا حلقههای چرمی دارند و جهت آن را چنین گویند، که هر زن، پس از نزدیکی با مرد، چنین حلقهای بپامیکند و هر قدر عدّه حلقهها بیشتر باشد، بهتر است. بعد هرودوت اسامی چند مردم دیگر را ذکر میکند، مانند لتفاگها، ماخلیها و غیره و میگوید، که این مردمان در سواحل دریا زندگانی میکنند و بالاتر از آنها، یعنی در درون قارّه، آن قسمت لیبیا است که وحوش زیاد دارد. بعد از آن یک منطقۀ بلندی است، که از ریگ روان پوشیده و از شهر تب مصری تا ستونهای هرقل (جبل طارق کنونی) امتداد مییابد. در این منطقه به فاصله هر ده روز راه جاهائی است، که در آن محلها پارچههای نمک را جمع کرده تپهای ساختهاند، از قله تپه چشمۀ آبشیرین و سرد فوران میکند، و در اطراف آن اهالی لیبیا زندگانی میکنند.
در مسافت ده روز راه از تب محلی است موسوم به آممن، که اولین تپۀ نمکین است
تاریخ ایران باستان جلد ۱