و در اینجا معبد بزرگترین خدای تب (یعنی خدای مصری) واقع است (این همان محلی است، که کبوجیه، بقول هرودوت پنجاه هزار نفر به آنجا فرستاد. م.) بعد هرودوت محل تپههای نمکزار را یکایک ذکر کرده چنین گوید، من میتوانم اسامی مردمانی، که در منطقۀ ریگروان سکنی دارند، تا ستونهای هرقل ذکر کنم، ولی از ستونهای مزبور ببعد اسامی مردمان مجهولست. در این باب اهالی قرطاجنه چنین گویند: در لیبیا صفحات و مردمانی هستند، که ماوراء ستونهای هرقل سکنی دارند. (مقصود هرودوت «سنهگامبی» امروزیست) و اهالی قرطاجنه وقتی که باین صفحات برای تجارت میروند، مالالتجاره را در ساحل ردیف یکدیگر میچینند، بعد به کشتیهای خود برگشته دود میکنند. بومیها همینکه دود را دیدند، بساحل نزدیک شده پهلوی مالالتجاره طلا میگذارند و دور میشوند. پس از آن تجار قرطاجنه باز بساحل آمده حساب میکنند، که طلا بقدر قیمت مالالتجاره گذاردهاند یا نه. اگر کافی است، طلا را برداشته و به کشتیها نشسته از ساحل دور میشوند و هرگاه کافی نیست، به کشتیها برگشته منتظر میشوند و بومیها بر مقدار طلا میافزایند، تا سوداگران قرطاجنه را راضی کنند. موافق گفته اهالی قرطاجنه، طرفین هیچگاه یکدیگر را آزار نمیکنند، مثلا سوداگران قرطاجنه طلا را تصرّف نمیکنند، تا معادل قیمت مالالتجاره نباشد و نیز بومیها وقتی مالالتجاره را برمیدارند، که آنها طلا را برداشته باشند. اینها هستند مردمان لیبیا، که ما میتوانیم ذکر کنیم.
اکثر این مردمان هیچگاه مطیع پادشاه مادیها نبودند (مقصود از مادیها پارسیها است) و حالا هم اعتنائی به آنها ندارند. راجع باین مملکت میتوانیم بگوئیم:
بقدری که معلوم است، فقط چهار ملّت آن را اشغال کرده. از این چهار ملت دو مردم بومیاند و دو دیگر خارجی. بومیها عبارتاند از لیبیائیها در شمال و حبشیها در جنوب، دو مردم دیگر، که از خارج آمدهاند، فینیقیها و یونانیها هستند. گمان میکنم که اراضی لیبیا، به استثنای (کینیپ)، بقدری بد است، که آن را نمیتوان طرف مقایسه با آسیا و اروپا قرار داد. بعد هرودوت از خوبی
تاریخ ایران باستان جلد ۱