پیشنهاد داریوش، سی نفر از پارسیها حاضر شدند، که این خدمت را انجام دهند و، چون هرکدام حاضر شدند، مسئولیت کار را به تنهائی بعهده بگیرند، منازعه بین آنها درگرفت و داریوش قرعه کشید، قرعه بنام باگایا۱ پسر آرتونت۲ درآمد.
پس از آن باگایا چنین کرد: احکامی راجع به کارهای مختلف نوشته بمهر داریوش رسانید و عازم سارد شد. پس از ورود، نزد والی رفت و نامه را یک بیک درآورده بدبیر شاهی داد، که بخواند. هر والی یک دبیر شاهی دارد (مقصود هرودوت دبیری است، که از مرکز میفرستادند، چنانکه بیاید. م.). منظور باگایا این بود، که بداند، احکام مرکز چه اثری در مستحفظین میکند. وقتی که دید آنها مهر داریوش را تعظیم و تکریم کرده بمضامین احکام توجّهی مخصوص دارند، حکمی بدین مضمون درآورد: «پارسیها، داریوش شاه بشما امر میکند، که دیگر مستحفظ اریتس نباشید». بمحض شنیدن این حکم، مستحفظین نیزههای خودشان را فرودآوردند و، چون باگایا فهمید، چه اثری در حکم شاه است، حکمی دیگر بیرون آورده بدبیر شاهی داد. مضمون این حکم چنین بود: «پارسیها، داریوش شاه بشما میفرماید، اریتس را بکشید» بمجرّد شنیدن این حکم، پارسیها شمشیرهای خود را برهنه کرده اریتس را نابود کردند. چنین بود مکافات اریتس در ازای قتل پولیکراتسامس».
تحقیقات در باب اروپا
بعد مورّخ مذکور شرحی نوشته، که اگرچه موقع ذکر آن اینجا نیست، ولی، چون در حکایت او به قضیه اریتس پیوسته است، ناچار در اینجا ذکر میشود. هرودوت گوید (کتاب ۳، بند، ۱۲۹-۱۳۸): «دارائی اریتس را بحکم داریوش به شوش آوردند و طولی نکشید، که شاه در حین شکار افتاد و پایش در رفت. در ابتداء او رجوع به اطبای مصری کرد، چه بحذاقت آنها معتقد بود، ولی معالجۀ آنها نتیجه نداد و درد بقدری شدّت یافت، که هفت شبانهروز داریوش آرامش نداشت.
روز هشتم شخصی، که حذاقت دموکدس را شنیده بود، از بودن او در شوش داریوش
________________________________________
(1) - Bagaia.
(2) - Artonte.
تاریخ ایران باستان جلد ۱