میداد. پولیکرات با دموکدس۱ طبیب نامی زمان خود، وارد ماگنزی گردید، در آنجا با افتضاح کشته شد و نعش او را بدار آویختند. هرودوت گوید اریتس او را طوری کشت، که من نمیتوانم حتی آن را توصیف کنم. پس از آن، والی همراهان او را مرخص کرد و گفت شما باید ممنون باشید، که آزاد شدید، ولی خارجیها و بندگان او را نگاه داشته بندگان خود کرد. آویختن نعش پولیکرات تعبیر خواب دخترش بود: هر زمان که باران میبارید زوس او را شستوشو میکرد و آفتاب هم نعش او را روغن میمالید، زیرا از شدّت حرارت آفتاب از جسد او رطوبت میتراوید.
پس از آن طولی نکشید، که اریتس جزای کردار خود را دید. توضیح آنکه در زمان اغتشاشات ایران، اومیتروباتس را، که وقتی اریتس را سرزنش کرده بود، با پسرش کشت و این دو نفر از رجال مهم پارس بودند. بعد مرتکب جنایات دیگر گردید، مثلا وقتی که چاپار داریوش از ایالت او برمیگشت، از کمینگاهی مورد حمله شد و چاپار را کشته جسد او و اسبش را پنهان کردند. وقتی که داریوش شاه شد، تصمیم کرد که اریتس را از جهت قتل میتروباتس و پسرش مجازات کند، ولی صلاح ندید، که آشکارا قشونی بر علیه او بفرستد، چه تازه بتخت نشسته بود و یاغیگریها دوام داشت و دیگر اینکه قوای اریتس زیاد بود: هزار نفر پارسی مستحفظین او بودند و حکومت قسمتهای دیگر آسیای صغیر، مانند فریگیه، لیدیّه و ینیانها هم با او بود. بنابراین داریوش چنین کرد. پارسیها را طلبیده گفت: «از شما کی میتواند مأموریتی را، که من خواهم داد، با حیله و زرنگی انجام دهد؟ در این مأموریت اعمال قوّه اقتضاء ندارد، حیله و تردستی لازم است.
کی میتواند اریتس را مرده یا زنده نزد من آرد؟ چنانکه میدانید، او کاری برای پارس نکرده، سهل است، که دو نفر از پارسیها را کشته، چاپار مرا اعدام کرده و با این اقدام جسارتی بروز داده، که قابل تحمل نیست. ما باید، زودتر از آنکه از طرف او جنایتهای دیگر متوجه پارس شود، نابودش کنیم». در جواب
________________________________________
(1) - Democedes.
تاریخ ایران باستان جلد ۱