پرش به محتوا

برگه:Tarikh-e Iran-e Bastan.pdf/۴۵۷

از ویکی‌نبشته
این برگ نمونه‌خوانی نشده است.

به بزرگی درختی می‌شود، ذکری نخواهیم کرد، اگرچه می‌دانم، که چنین است، زیرا اشخاصی، که در بابل نبوده‌اند، گمان خواهند کرد، مبالغه کرده‌ام. بابلیها روغن زیتون استعمال نمی‌کنند و بجای آن از کنجد روغن می‌گیرند. درخت خرما در تمام جلگه‌ها زیاد است و بابلیها از خرما نان، شراب و عسل درست می‌کنند.

درخت خرما را مانند درخت انجیر بار می‌آورند، یعنی میوۀ درختی را، که یونانیها نروک گویند، به درخت‌هائی، که میوه می‌دهد می‌بندند. چنین می‌کنند، تا زنبور داخل میوه گردیده کمکی برای رسیدن آن گردد و میوه از درخت نیفتد، چه در میوه‌های درخت نروک هم، مانند درخت انجیر وحشی، زنبورهائی لانه کرده‌اند».

بعد هرودوت شرحی از لباس و اخلاق بابلی‌ها ذکر کرده چنین گوید: «امّا از عادات بابلی آنچه عاقلانه بنظر می‌آید این است: در بابل معمول بود، که سالی یک‌مرتبه در هر دهی دخترانی را، که بحدّ بلوغ رسیده بودند، در یکجا جمع می‌کردند و جمعی از مردان دور آنها می‌ایستادند. بعد جارچی دختری را پس از دیگری صدا کرده می‌فروخت. این کار از زیباترین دختر شروع می‌شد و، همین‌که او را به قیمت گزافی می‌فروخت، دیگری را، که از حیث زیبائی بعد از اوّلی می‌آمد، می‌طلبید.

بدین ترتیب بابلی‌های غنی، که بحدّ بلوغ رسیده بودند، دختران زیبا را می‌خریدند و بابلیهای ساده یعنی عوام، که در جستجوی دختران زیبا نبودند، حاضر می‌شدند به قیمت کم دختران بدگل را بردارند. چون فروش این دختران تمام می‌شد، جارچی زشت‌ترین دختر یا دختر ناقص‌الخلقه‌ای را طلبیده به آواز بلند می‌گفت، کی می‌خواهد، به نازل‌ترین پاداش این دختر را بزنی اختیار کند؟ و آن دختر را به کسی می‌داد، که به گرفتن نازل‌ترین وجه راضی می‌شد. پولی، که برای شوهر دادن این نوع دختران بسیار زشت و ناقص‌الخلقه لازم می‌شد، بحساب دختران زیبا می‌گذاشتند و بالنتیجه دختران زیبا دختران زشت و ناقص‌الخلقه را شوهر می‌دادند. پدر نمی‌توانست بمیل خود دختر خود را شوهر دهد و نیز ممنوع بود، که کسی دختری را بی‌ضمانت ضامن‌ها به خانۀ خود برد. ضامن‌ها می‌بایست در نزد دختر ضمانت کنند، که مشتری