برگه:Tarikh-e Iran-e Bastan.pdf/۴۵۶

از ویکی‌نبشته
این برگ نمونه‌خوانی نشده است.

بود و هرکدام از اسبها را به بیست مادیان می‌کشیدند. سگهای هندی این والی بقدری بود، که چهار قریه جلگه در عوض مالیات مکلف بودند خوراک این سگها را برسانند، چنان بود عایدات والی بابل». تردیدی نیست، که هرودوت در باب عایدی والی بابل مبالغه کرده (ارقام او غالبا اغراق‌آمیز است) زیرا یک ارتبه نقره بوزن امروز پانصد و پنجاه هزار گرام یا تقریبا صد و ده هزار مثقال نقره می‌شود و اگر قیمت نقره را به نرخی، که قبل از تنزل اخیر داشت، حساب کنیم (و حال آنکه در آن زمان، چنانکه در باب دوّم این کتاب، در مبحث مسکوکات، بباید، بیشتر بوده) باز تقریبا بیازده هزار تومان بالغ است. بنابراین عایدات سالیانه والی می‌بایست متجاوز از چهار میلیون تومان باشد. خود هرودوت در جای دیگر تألیفش (کتاب ۳، بند ۹۲) گوید، که مالیات بابل و سایر قسمت‌های آسور، یعنی مملکت بابل، هزار تالان یا به پول امروزی تقریبا یک میلیون و دویست هزار تومان بود، بس والی برای مخارج خود تقریبا سه برابر و نیم مالیات از ایالت خود وجه دریافت می‌داشته و چنین چیزی معقول نیست، زیرا اگر بابل می‌توانست چنین وجه گزافی را بپردازد، لااقل نصف آن را بر اصل مالیات اضافه می‌کردند. بعد مورّخ مذکور گوید: «زمینهای آسور (مقصود بابل است) با باران کمتر آب یاری می‌شود، چه آب باران فقط بقدری است، که ریشۀ حاصل‌تر شود و نموّ و رسیدن حاصل بسته به آب رود است، ولی این رود، مانند نیل طغیان نمی‌کند. آب را به‌وسیله تلمبه‌ها و با دست به زراعت می‌رسانند.

در بابل مانند مصر جویهای زیاد کنده‌اند. بزرگترین آنها، که کشتی‌رو است، از فرات تا دجله امتداد می‌یابد. نینوا در ساحل این رود است. این مملکت از تمام ممالکی، که ما می‌شناسیم، از حیث غله حاصل‌خیزتر و از جهات دیگر در عسرت زیاد است. میوه، مثلا انجیر و انگور و زیتون، کم دارد، ولی در عوض ثمر دمترا۱ در اینجا بقدری زیاد است، که زمین تخمی دویست، سیصد تخم می‌دهد و پهنای برگهای گندم و جو به چهار انگشت می‌رسد. از اینکه ارزن و کنجد

________________________________________

(۱) - دمترا، در یونان ربّ النّوع غلّه بود و مقصود هرودوت از ثمر دمترا غلّه است.

تاریخ ایران باستان جلد ۱