برگه:Tarikh-e Iran-e Bastan.pdf/۴۵۰

از ویکی‌نبشته
این برگ نمونه‌خوانی نشده است.

که در انسانیت هم بر همه رجحان داری». کوروش جواب داد: «آری، چنین است، من به انسانیت از کارهای جنگی راغب‌ترم، زیرا در اوّلی با کارهای خوب باید شاخص شد و در کارهای جنگی با بدی کردن و ضرر رسانیدن». پس از اینکه قدری شراب خوردند، هیستاسپ به کوروش گفت: «اگر سؤالی از تو کنم، آیا دلگیر خواهی شد؟» کوروش - «نه، بعکس، اگر نپرسی می‌رنجم» - «پس بمن بگو، آیا شده، که تو مرا بطلبی و من نیایم» - «حرفهای بد مزن» - «آیا با اهمال اوامر تو را اطاعت کرده‌ام؟» - «حقیقت این است، که چنین نبوده» - «آیا اوامر تو را اجرا نکرده‌ام؟» - «از این بابت شکایتی ندارم» - «در تمام کارهائی، که می‌کنم آیا موقعی بوده، که تو مرا ملامت کرده باشی، که چرا با مسرّت آن کار را انجام نداده‌ام» - «نه، هیچ‌گاه چنین چیزی نبوده» - «بس چرا تو به کری‌سان‌تاس جائی را دادی، که محترم‌تر از جای من است؟» - «جهت آن را به تو می‌گویم» - «البته خواهی گفت» - «البته تو هم نخواهی رنجید، اگر حقیقت را بگویم» - «بعکس، خیلی مشعوف خواهم شد، زیرا خواهم دانست، که تو نسبت بمن بی‌عدالتی نکرده‌ای». پس از آن کوروش گفت: «کری‌سان‌تاس هیچ‌گاه منتظر نشد، که من او را احضار کنم و قبل از احضار آمد، تا کارها را انجام بدهیم، بعد او نه فقط اوامر مرا اجرا می‌کرد، بلکه کارهائی را، که گمان می‌کرد برای ما مفید است، انجام می‌داد. اگر لازم بود با متحدین شور بکنیم، او بمن راهنمائی می‌کرد، که به عقیدۀ او چه باید گفته شود.

اگر بو می‌برد، که من می‌خواهم مطلبی را به آنها اطلاع دهم و بر من گران است، که از خودم حرف بزنم، او همان چیز را به آنها پیشنهاد می‌کرد، مثل اینکه فکر خودش باشد. پس از آنچه گفتم، کی می‌تواند بگوید، که او بهتر از خودم بمن خدمت نکرده و نیز باید بگویم، که او همواره قانع است به آنچه دارد، پیوسته برای منافع من کار می‌کند و بالاخره اگر سعادتی برای من روی دهد، او بیش از من به خود می‌بالد و بیش از من مشعوف است». هیستاسپ جواب داد: «به خدا قسم، که من مشعوفم از اینکه چنین سؤالی از تو کردم» - «چرا؟» - «برای اینکه من جهد خواهم کرد،

تاریخ ایران باستان جلد ۱