که امّتهای بسیار را هلاک و منقطع بسازد، زیرا میگوید، آیا سرداران من جمیعا پادشاه نیستند.... و واقع خواهد شد، بعد از آنکه خداوند تمامی کار خود را با کوه صیهون و اورشلیم به انجام رسانیده باشد، که من از ثمر دل مغرور پادشاه اشّور و از فخر چشمان متکبر وی انتقام خواهم کشید، زیرا میگوید، بقوّت دست خود و به حکمت خویش، چونکه فهیم هستم، این را کردهام..... آیا تبر بر کسی که با آن میشکند، فخر خواهد کرد، یا ارّه بر کسی که آن را میکشد خواهد بالید؟....
بنابراین خداوند یهوه صبابوت چنین میگوید: «ای قوم من، که در صیهون ساکنید از اشّور مترسید، اگرچه شما را به چوب بزند و عصای خود را، مثل مصریان، بر شما بلند کند، زیرا بعد از زمان بسیار کمی غضب من تمام خواهد شد و خشم من برای هلاکت ایشان (یعنی آسوریها. م.) خواهد بود....».
وقتی که یهودیها در بابل بودند، پیغمبران آنها پیشگوئیهای دیگر کرده مژده میدادند، که بزودی خداوند شخصی را برانگیزد، که ملت یهود را از اسارت بیرون آرد و دیری نگذرد، که عظمت ملت یهود بازگردد.
زمانی که دولت ماد برپابود اشعیا پیشگوئیهائی کرد، که مضمونش این است:
«خداوند قشون خود را سان میبیند، این لشکر از مملکت دور میآید و آلت خشم خدا است. هرکه در راه این لشکر باشد، محو خواهد شد و هرکه دستگیر شود از دم شمشیر خواهد گذشت..... من مادیها را بر آنها برمیانگیزم، مادیهائی، که قدر نقره ندانند و طلا را دوست ندارند و بابل، عروس ممالک، مفخر کلدانیها، دیگر آباد نشود و الی الابد تهی از سکنه بماند. دیگر اعراب خیمههای خود را در آنجا نزنند و چوپانها در آنجا نزیند، شغالها در قصور خراب و خالی آن بگردند و مارها در عمارات آن بخزند، زیرا خداوند نظر عفو نسبت به یعقوب بدارد، باز بنی اسرائیل را برگزیند و او را در اراضیاش برقرار کند. اینها اسیر خواهند کرد کسانی را، که دیگران را اسیر کردند و دست خواهند یافت بر آنهائی، که جور و ستم روا داشتند» (باب ۱۳).
بعد از تسخیر لیدیّه بدست کوروش و تهدیدی که از طرف او نسبت به جزایر
تاریخ ایران باستان جلد ۱