پرش به محتوا

برگه:Tarikh-e Iran-e Bastan.pdf/۴۱۵

از ویکی‌نبشته
این برگ نمونه‌خوانی نشده است.

آورده بودند، رد کرده و آسایش خیال آنها را فراهم ساخته. تفاوت فقط در این است، که حسّ سپاسگزاری و قدردانی غالب ملل مزبوره، به استثنای بابلی‌ها، چون ضبط نشده بما نرسیده، ولی رضایت ملت یهود و شعف آن در توریة منعکس شده و تا زمان ما باقی است. امّا راجع به ملت یهود باید در نظر داشت: از زمانی که دولت آسور قوی گردیده در شامات و فلسطین دست یافت، مردم یهود در فشار واقع شدند.

کیفیات فشارهائی که به آنها وارد آمد، خارج از موضوع این کتاب است. همین‌قدر باید بخاطر آورد، که بخت النصر دوّم پادشاه بابل در ۵۸۶ ق. م بیت المقدس را گرفته معبد سلیمان را خراب کرد و مظالم زیاد دربارۀ پادشاه یهود و خانواده‌اش روا داشت. پس از آن هزاران نفر مرد و زن یهود را از وطنشان حرکت داده به بابل آورد و اسرای مزبور تا زمان تسخیر بابل بدست کوروش در بابل ماندند. این‌ها در بابل آنچه توانستند از علوم بابلی برای حفظ مذهب و معتقدات خود اخذ کردند.

کمال مطلوب این‌ها برگشتن بوطن خود و بنای دولت یهود جدید بود، ولی دولتی که، مانند دولت سابق آنها، دوچار فساد اخلاق نگردد و منقرض نشود. این‌ها اعتماد به پیغمبران خود داشتند، زیرا می‌دیدند، که پیشگوئیهای آنها صائب است. پیغمبران آنها چه گفته بودند؟ اشعیاء و ارمیا گفته بودند، از طرف خدا مأموریم بگوئیم، که دولت یهود منهدم خواهد شد. اشعیاء دورتر رفته گفته بود، که خدا این ملت را از سناخریب پادشاه آسور نجات داد، ولی بعد، که گناهان آن را دید، می‌خواهد یهود را عقوبت کند: یهودا بدست آسوریها خراب خواهد شد و بعد آسور هم از جهت کبر و نخوت پادشاهانش انقراض خواهد یافت. بهتر است بگذاریم خود پیغمبران حرف بزنند. اشعیاء گوید: (کتاب اشعیا، باب دهم) «وای بر اشّور، که عصای غضب من است و عصائی، که در دستشان است خشم من می‌باشد. او را بر امّت منافق می‌فرستم و نزد قوم مغضوب خود مأمور می‌دارم، تا غنیمتی بربایند و غارتی ببرند، ایشان را مثل گل کوچه‌ها پایمال بسازند. امّا او (یعنی پادشاه آسور. م.) چنین گمان نمی‌کند و قضایا را بدین گونه نمی‌سنجد، بلکه مراد دلش این است،