پادشاهان قبل از چیشپش را فراموش کرده بودند، این حدس بنظر صائب نمیآید، زیرا باورکردنی نیست، که هرودوت یکصد سال بعد از این اعلامیّه، اسامی اجداد کوروش را، از قول ایرانیهای مقیم خارجه یا از گفتههای بابلیها، بداند و کوروش اسامی آنها را فراموش کرده باشد، بخصوص که از کتیبههای اردشیر دوّم و سوّم دیده میشود، که آنها اسامی اجداد خودشان را تا هشت یا نه پشت ملل میشمارند. جهت همان است، که گفته شد: شاهان پارس، قبل از چیشپش دوّم، پادشاهان دستنشانده بودند و انزان را هم نداشتند، لذا کوروش نخواسته از آنها ذکری کند. داریوش اوّل هم، چنانکه پائینتر بیاید، از چیشپش دوّم بالاتر نرفته. عدم فراموشی مخصوصا از اینجا تأیید میشود، که در ایران قدیم، چنانکه بیاید، به قدمت و از سلسلۀ طویل شاهانی بودن، اهمیت زیاد میدادند و شاهان اشکانی و ساسانی جدّ داشتند، که نسب خودشان را به هخامنشیها برسانند، یعنی قدمت خانوادۀ خود را ثابت کنند. ۳ - کوروش گوید: «من بیجنگ و جدال وارد بابل شدم و با شادمانی مردم بر سریر سلطنت نشستم» این عبارت صریحا میرساند، که بابلیها به پیشقدمی روحانیون خود کوروش را دعوت و با مسرت پذیرفتهاند.
۴ - بعد شاه پارس گوید: «از دریای بالا تا دریای پائین....» این عبارت گنگ است، ولی باید مقصود «از دریای مغرب تا خلیجپارس» باشد، زیرا در همین زمان، یا قبل از آن به عقیدۀ بعضی، سوریّه، فلسطین و مردمان تابع بابل نیز مطیع گشتند. بعضی تصوّر کردهاند، که مقصود از عبارت مزبور قسمتهای غربی و شرقی دریای مغرب است، زیرا بواسطۀ تابع شدن فینیقیه مستملکات آن نیز تابع شد و سابقا این مستملکات از صفحات تابعۀ بابل بشمار میرفت، چنانکه بخت النصر اوّل سیاحتی به دریای مغرب برای دیدن این مستملکات کرده بود. ممکن است این نظر صحیح باشد، زیرا موافق اخباری، که در جای خود بیاید (کتاب ۲، باب ۲، فصل ۱) مستملکات فینیقیها در دریای مغرب تمکین از شاهان هخامنشی داشتند، ولی بواسطه گنگی عبارت تأویل اوّلی طبیعیتر بنظر میآید. ۵ - مقصود
تاریخ ایران باستان جلد ۱