برگه:Tarikh-e Iran-e Bastan.pdf/۴۰۶

از ویکی‌نبشته
این برگ نمونه‌خوانی نشده است.

به کارهای مشرق ایران اشتغال داشت (پراشک). برخی عقیده دارند، که سدّ بخت النصر او را معطل کرده بود (وین‌کلر). به هرحال قبل از اینکه از اسناد بابلی گذشته به سایر مدارک این واقعۀ مهم، یعنی انقراض دولت کلدانی و بابلی بپردازیم، مقتضی است کلمه‌ای چند راجع به اعلامیۀ کوروش بگوئیم: ۱ - شاه مذکور خود را شاه بابل خوانده و اسمی از پارس و ماد نبرده، زیرا بابل با آن قدمت تاریخی و تمدّنی و وسعت ممالک تابعه‌اش، که در مدخل این تألیف و کتاب اوّل گفته شد، مقامی خیلی مهم و ارجمند در عالم قدیم داشت و دیگر اینکه کوروش خواسته حسیات ملی بابلیها را مجروح نکند، یعنی بگوید که بابل مانند ایالتی جزو دولت پارس و ماد نشده، بلکه کماکان دولت بزرگی است، منتها سلطنت آن به ارادۀ مردوک به او انتقال یافته یعنی دولت پارس و ماد و بابل یک پادشاه دارند (اتّحاد شخصی)۱. بعد کوروش مخصوصا اسم سومر و اکد را ذکر می‌کند و این نکته باز بواسطۀ قدمت تاریخی این دو صفحه است.

پس از آن می‌گوید «شاه چهار مملکت». در اینجا بواسطۀ گنگی اعلامیه نمی‌شود تأویل محققی کرد، ولی از قراین باید مقصود از چهار مملکت پارس با انشان، ماد، لیدیّه و بابل باشد. ۲ - کوروش پدر، جدّ و پدر جدّ خود را پادشاهان انشان می‌خواند - انشان همان انزان است و بالاتر (صفحۀ ۲۳۰) گفته شد، که هخامنشی‌ها آن را بتصرّف درآورده بودند. امّا اینکه چرا بجای پارس انشان گفته، جهت معلوم است: عیلام با آن سوابق تاریخی بر پارس، که تا زمان کوروش در گمنامی می‌زیست، مزیّت داشت و فاتح خواسته بگوید: من شاه همان مملکتی هستم، که مکرّر بر بابل دست یافت و با مقتدرترین دول زمان خود سرپنجه نرم کرد. یکی از جهات اینکه کوروش در ذکر شجرۀ نسب خود در شخص چیش‌پش دوّم می‌ایستد همین است، زیرا از او ببعد هخامنشی‌ها بواسطۀ داشتن انزان خودشان را شاه بزرگ می‌خوانده‌اند.

نلدکه گوید: کوروش از چیش‌پش دوّم بالاتر نرفته، زیرا در زمان او اسامی

________________________________________

(1) - l'nion personnelle.

تاریخ ایران باستان جلد ۱