آنها را سوراخ کند. این اختراع جدید کوروش حالا هم در ممالکی، که مطیع شاهان پارساند، استعمال میشود. علاوه بر این عرابهها، کوروش عدۀ زیادی شتر داشت، که از دوستان خود گرفته، یا مانند غنیمت بدست آورده بود.
آراسپ به لیدیّه میرود
(کتاب ۶، فصل ۱) پس از آن کوروش باین فکر افتاد، که شخصی را به جاسوسی نزد دشمنان بفرستد، تا بداند، که آنها در چه خیالند و با این مقصود آراسپ را اختیار کرد.
دربارۀ او باید گفت، پس از آنکه کوروش پانتهآ، یعنی زن زیبای شوشی را به او سپرد، که تا مراجعت شوهرش نزد او باشد، آراسپ عاشق این زن گردیده بالاخره نتوانست خودداری کند و بزن تکلیف کرد به او دست دهد. پانتهآ، چون شوهر خود را دوست میداشت، این تکلیف را رد کرد و، چندانکه آراسپ بر اصرار خود افزود، زن بیشتر پا فشرد، تا آنکه آراسپ او را به جبر تهدید کرد. پانتهآ، که تا این وقت نمیخواست به کوروش شکایت کند، تا مبادا باعث کدورت در میان دو دوست گردد، بالاخره مجبور شد کس فرستاده قضیه را به او اطلاع دهد. کوروش ارتهباذ را فرستاد، آراسپ را ملامت کند و ضمنا گفت، به او بگو، مگر نه تو بودی، که عقیده داشتی عاشق شدن اختیاری است، چه شد، که مغلوب شدی؟ آراسپ، چون دید، که کوروش از قضیه آگاه شده، سخت ترسید و از اینکه شرافت خود را موهون کرده بود پشیمان شد. بعد کوروش او را خواست و، چون دید، آراسپ غرق اندوه است، برای تسلی به او گفت: «شنیدهام، که خدایان نیز در مسئله عشق از لغزش مصون نیستند (عقیدۀ یونانیها. م.) و دیگر اینکه من مسبب این وضع تو شدهام». آراسپ فریاد زد: «آخ کوروش، امروز تو به دیروزت میماند و بضعف انسان با اغماض مینگری، ولی از وقتی که مردم شنیدهاند، تو از رفتار من ناراضی هستی، همه بمن میخندند و مرا خوار میدارند». کوروش گفت «این وضع تو برای کاری، که در نظر دارم، خوب است. باید نزد دشمنان ما رفته چنان رفتار کنی، که همه تو را دشمن من دانسته به خود راه دهند، بعد سعی کنی، که همه نوع اطلاعات از احوال دشمن و قوا و نقشههای او تحصیل کرده بمن
تاریخ ایران باستان جلد ۱