فرصت یابد، جای تمام این خسارات جانی و مالی را پر میکند و اگر ما بخواهیم در اینجا مانده در این حال، که هستیم، منتظر جنگ باشیم، من بشما میگویم، که ما از عهده برنمیآئیم، زیرا زمستان در پیش است و، اگر ما پناهگاهی برای خود یافتیم، اسبها و خدمه و دیگران چه خواهند کرد. آذوقه هم نخواهیم داشت، زیرا آنچه بوده، ما برگرفتهایم و آنچه را، که دشمن توانسته، بقلاع حمل کرده، بنابراین آیا ما خواهیم توانست در آن واحد با گرسنگی و سرما و دشمن بجنگیم؟ این است، که من خواستم در باب این مسئله مهم شور شود. به عقیده من، باید سعی کنیم، که تا ممکن است قلاع زیاد از دشمن بگیریم و خودمان هم قلاعی بسازیم. وقتی که قلاع بتصرف ما درآمد، مملکت هم با ما خواهد بود. اگر شما نگرانید از اینکه شما را ساخلو قلاعی، که دور از مملکت شما است، قرار دهند، چنین نگرانی مورد ندارد: ما در قلاعی، که به دشمن نزدیک است مانده مملکت را حفظ میکنیم و شما در جاهائی، که مجاور ممالک شما است، به زراعت مشغول خواهید شد، زیرا شکی نیست، که تا دشمن ما را از میان برندارد، بفکر قلع و قمع شما نخواهد بود و شما امنیت و آسایش خواهید داشت».
چون کوروش نطق خود را به پایان رسانید، تمام رؤساء برخاسته گفتند: «ما با این نقشه همراهیم، آن را اجرا کنید». کیاکسار نیز آن را تصویب کرد، گاداتاس و گبریاس برخاسته گفتند، که، اگر متحدین قبول کنند، آنها حاضرند، هریک قلعهای بسازند. کوروش چون دید همه با نقشه او همراهند، گفت:
«حالا، که چنین است، بس باید آلات قلعهکوبی و قلعهگیری تدارک و عمله برای ساختن قلاع جدید آماده کرد». کیاکسار - «من یک ماشین بزرگ میدهم». گاداتاس، گبریاس و تیگران نیز وعده کردند، دو ماشین بدهند. کوروش گفت «دوتای دیگر را خودم حاضر میکنم». پس از آن، چون کوروش میدانست، که این تدارکات بطول میانجامد، جای مناسبی از حیث حفظ الصحة برای اردوی خود یافت، امر کرد خندقهائی کندند و بواسطه اهالی محل تحقیقاتی راجع به فراهم کردن