پرش به محتوا

برگه:Tarikh-e Iran-e Bastan.pdf/۲۸۰

از ویکی‌نبشته
این برگ نمونه‌خوانی نشده است.

دیده می‌شود (کتاب ۱، بند ۶):۱ - پس از اینکه کاغذ هارپاک در پارس به کوروش رسید، او خوابی دید و به او گفتند، که بر شاه ماد قیام کند و شخصی را، که فردا پیش از هرکس دیگر خواهد دید، در کارهای خود شرکت دهد. بر اثر خواب، کوروش قبل از طلیعۀ صبح برخاسته از شهر بیرون رفت و بشخصی (سبارس)۱ نام، که غلام یک نفر مادی بود، برخورد، در نتیجۀ سؤالات معلوم شد، که او در پارس تولّد یافته. بعد او را از قید آزاد کرده با خود به (پرس‌پولیس)۲ آورد (در این زمان این شهر وجود نداشت).

۲ - پس از یاغی شدن کوروش، آستیاگ هارپاک را به جنگ او فرستاد و او برای کشیدن انتقام از پادشاه ماد خیانت کرد. بعد خود پادشاه ماد به جنگ کوروش رفت و برای اینکه سپاهش دلیرانه بجنگد، در پشت سپاهیان، لشکری دیگر قرار داده به آنها گفت: اگر از دشمن فرار کنید، دشمنی دیگر در عقب خواهید داشت مادیها مردانه جنگیدند و نزدیک بود پارسیها شکست خورند، که مادران و زنانشان آنها را ملامت و به جنگ ترغیب کردند و، چون دیدند، که مردان در تردیدند، تن‌های خودشان را هدف تیرهای دشمن قرار داده گفتند: «ای مردان، برگردید و سینه‌ها و پهلوهای ما را سنگر خودتان قرار دهید» این حرف غیرت پارسیها را تحریک کرد و آنها برگشته با حملات سخت لشکر ماد را از جا کندند. پادشاه ماد اسیر شد، ولی کوروش با او مانند دشمنی مغلوب رفتار نکرد، بلکه مانند جدّ خود او را پذیرفت و احترام کرد. بعد، چون آستیاگ نخواست، که دیگر به ماد برگردد، والی ایالت پهناور گرگان شد. چنین بود خاتمۀ دولت ماد، که ۳۵۰ سال دوام یافته بود (در اینجا ژوستن، یا بهتر گفته باشیم، تروگ پومپه از کتزیاس متابعت کرده).

لوحۀ نبونید

چنانکه بالاتر گفته شد از منابع جدیده اطلاعی راجع بزمان کودکی و جوانی کوروش حاصل نمی‌شود، ولی در باب خروج او بر آخرین شاه ماد چندی قبل


________________________________________

(1) - [۱]

(2) - [۲]

  1. Sebares.
  2. Persepolis.