برگه:Tarikh-e Iran-e Bastan.pdf/۲۰۵

از ویکی‌نبشته
این برگ نمونه‌خوانی نشده است.

از این استوانه چنین استنباط می‌شود: بابلیها بواسطه رفتار خشن آسوریها منتظر فرصت بوده‌اند تا تلافی کنند، حاکم آسور در بابل، که خودش می‌گوید بابلی بود۱، یاغی شده و خواسته است شهرهای بین النهرین را تسخیر کند (شاید مصر هم باین خیال بوده و بابل خواسته پیش دستی کرده باشد) بعد جنگ شروع شده و آسوری‌ها پا فشرده‌اند. در نتیجه نبوپالاس سار بهره‌مندی نیافته و از مادی‌ها دشمنان دیرین آسور کمک طلبیده. پس از آن هووخ‌شتر، که خود در خیال حمله به آسور بوده، موقع را مغتنم شمرده و اتحادی با پادشاه یاغی بابل کرده کار آسور را ساخته است. از اینکه در استوانه گفته شده به کمک مادی‌ها ولایات اکدی هم ویران شده، معلوم است، که شهرهای قدیم اکد، چون طرفدار آسوریها بوده‌اند، نمی‌خواسته‌اند ببابل کمک کنند، شاید از این جهت، که آسوری‌ها باین شهرها قدیم امتیازاتی داده بودند. به هرحال معلوم می‌شود، که پادشاه بابل از عهده آنان برنیامده و باز به کمک مادی‌ها بر آنها غلبه کرده. از اینجا روشن است، که طرف قوی در این اتحاد مادی‌ها بوده‌اند. موافق نوشته دیگر نبونید حرّان، که از نظر آسوری‌ها مقدّس بود، نیز در این زمان خراب گردیده. راجع به بت‌ها پادشاه مزبور گفته، که مادی‌ها آن را به بابلی‌ها دادند و ببابل حمل شد. نبوپالاس سار در یکی از نوشته‌ها، که از او بدست آمده، به خود بالید می‌گوید آسور را تسخیر و مملکت دشمنان خود را مبدّل به تلی از خاکروبه و خرابه کرد. از زبان پادشاه بابل چنین بیانی طبیعی است، زیرا نمی‌خواسته خود را مرهون مادیها نشان بدهد، ولی استوانه‌ای هم از او بدست آمده که مضمونش این است:

«نبوپالاس‌سار، پادشاه حقیقت، شبانی، که مردوک او را طلبیده. چون من حقیر و پسر ناچیزی، همیشه معابد مقدّسه (نبو)۲ و (مردوک) را محترم می‌داشتم و همّ من مصروف بود بر اینکه قوانین و احکام آنها اجرا شود، خدائی که از بطون مردم آگاه، از قلوب خدایان آسمان و زمین مطّلع و مراقب راهی است، که مردمان


________________________________________

(۱) - پائین‌تر نوشته او ذکر شده.

(۲) - چنانکه در مدخل گفته شد پسر مردوک را نبو یعنی خبردهنده از مغیّبات می‌نامیدند.

تاریخ ایران باستان جلد ۱