میپیمایند، بقلب من نفوذ یافته من حقیر را رئیس مملکتی کرد، که در آن متولد شدهام و حکمرانی مملکت و مردم را بمن بخشید. او روحی نازل کرد، که مرا حفظ و در کارها بمن کمک کند، نرگال۱ را، که قویشوکتترین خدایان است، هادی من قرار داد، دشمنانم را مطیع و رقبای مرا مخذول کرد. آسوریها، که از دیرگاهی بر تمام ملل حکومت میکردند و بقید سنگین خود مردم مملکت مرا مطیع کرده بودند، من ضعیف و ناچیز بواسطۀ پرستش خدای خدایان و به کمک و یاری قوای مدهش (نبو) و (مردوک)، دو صاحب اختیار من، دست آسوریها را از مملکت اکد کوتاه و آن را از قید آسوریها خلاص کردم...» این نوشته با نوشتۀ دیگر نبوپالاس سار تفاوت دارد از این حیث، که پادشاه بابل در این یکی فروتنی خود را نشان داده، شاید این کتیبه بیانیهای بوده، که پس از فتح منتشر شده و پادشاه بابل خواسته اظهار تقدّس کند، تا حسیات مردم را با خود موافق سازد. این نکته اهمیت ندارد، ولی جالب توجه است، که پادشاه بابل در این کتیبه از اکد سخن میراند و از جنگ تعرّضی با آسور و محاصرۀ نینوا چیزی نمیگوید. از ذکر اسم نرگال چنین مستفاد میشود، که در قشون آسور طاعون افتاده و کار دشمنان را آسانتر کرده. از اینجا باید استنباط کرد، که آسور سخت پا فشرده و متحدین بواسطۀ اوضاع و احوال مساعد موفق گشتهاند، که این مالک - الرّقاب ملل آسیای غربی را از پای درآورند. از کتیبه مزبور نیز دیده میشود، که آسور حکمرانی بر ملل آسیای غربی داشته. این جای کتیبه با نوشتههای هرودوت و با توریة کاملا موافقت دارد. هرودوت تسخیر نینوا را به هووخشتر، یا چنانکه او نوشته، به کیاکسار نسبت داده و وعده کرده کیفیات تسخیر پایتخت آسور را بعد شرح دهد (کتاب ۱ بند ۱۰۶) ولی وعدهاش را فراموش کرده و این قسمت ناگفته مانده. برس، چنانکه گذشت، نوشته، که پادشاه آسور قصر خود را آتش زد و باید از اینجا استنباط کرد، که خود و خانوادهاش در آن آتش سوختهاند. کتزیاس نوشته، که دجله قسمتی، از دیوار شهر را خراب کرد. ناحوم
________________________________________
(۱) - نرگال سیّارة مرّیخ و به عقیده بابلیها ربّ النّوع جنگ، طاعون و جهنّم بود.
تاریخ ایران باستان جلد ۱