قرار تقریر خودش مرد باکاره و با کفایت است. از ادارهٔ خود تفصیلات به من نقل کرد؛ حیرت نمودم. محض اینکه روغن و سایر حاصل خودشان را به سلم نفروشند و ارزان ندهند، به ضمانت پانزده نفر ریش سفید، سیصد تومان استقراض نمود، برای خودشان بیتالمال درست کردهاند. به قدر احتیاج هرکس قرض میدهند. این احتیاج بیشتر وقت دادن مالیات است، از هرکس دارد میگیرد، ندارد از بیتالمال قرض میدهد، جمع میکند، یکدفعه میبرد تحویل داده قبض میگیرد. دفاتر متعدده نشان داده همه را با نظم و ترتیب، پی نویسنده و میرزا، خودش ضبط و ثبت مینماید. میگفت گاهی کسی دختر به شوهر میدهد یا به پسر عروسی میکند، برای سی و چهل تومان در به در میافتاد. مال خودرا به نصف قیمت، بعضی گامیش خودرا که مایهٔ معیشت اوست، میفروخت. بعد از درست شدن بیتالمال همهٔ اینها موقوف شده، مردم در خود ده رفع احتیاج میکنند. هیچکس حیوان خود را نمیتواند بفروشد، هرکس از سایر دهات بخواهد به جماعت داخل شود، اگر صد تومان استطاعت مالی ندارد، قبول نمیکنیم؛ یعنی صاحب ملک نمیکند. تاکنون پی اخذ مالیات ما مأمور نیامده. نمیدانید این یک فقره بیتالمال[۱] چقدر به ما سهولت داده، و هرساله هزار تومان ثروت جماعت مارا برافزوده. اوایل مأمور، پی مالیات میآمد؛ یک ماه مینشست، روزی پنج تومان خدمتانه و چقدر رشوت میگرفت، مردم را به فروختن مال و حیوان خویش مجبور مینمود. همراه مأمور از شهر آدمها میآمدند، به مردم پول میدادند، سلم میخریدند، یا تنزیل ده و بیستوپنج میگرفتند. من
- ↑ البته خواننده توجه دارد که این «بیتالمال» ساختهٔ تصور نویسنده و از آرمانهای اوست.