برگه:Chahar Maqale.pdf/۲۸۴

از ویکی‌نبشته
این برگ نمونه‌خوانی نشده است.

بأبی ایوب انصاری از مشاهیر صحابۀ حضرت رسول منتهی میگردد، وی از اجلۀ علما و محدثین و از اکابر صوفیه و عرفا بود مذهبش حنبلی و مایل بتجسیم و تشبیه و در عقیدۀ خود در نهایت رسوخ و تعصب میبود علماء عصر خصوصا حکما و متکلمین از دست خشونت و تعصب او همواره در رنج و مشقت بودند و چندین کرت قصد هلاک او نمودند، ذهبی روایت کند که وقتی سلطان الب ارسلان سلجوقی با خواجه نظام الملک طوسی بهرات آمدند علماء هرات در خدمت وزیر از سوء معامله و تعصب شیخ الأسلام شکایت کردند و از پیش با هم مواضعه نموده بودند که در حضور نظام الملک از وی چیزی بپرسند که او را از چشم نظام الملک بیندازد چون اهل مجلس همه جمع شدند یکی از علما ابتدا بسخن نموده گفت آیا شیخ امام رخصت میدهد ازو مسئلۀ سؤال نمایم گفت بپرس گفت چرا ابو الحسن اشعری را لعنت میکنی شیخ الأسلام ساکت شد و هیچ نگفت نظام الملک که اشعری مذهب بود سر بزیر افکند پس از ساعتی سر برآورد و گفت یا شیخ جواب او را بده شیخ الأسلام گفت من اشعری را نمی‌شناسم و همانا «لعن میکنم کسی را که معتقد نباشد که خداوند در آسمان است»، و همو روایت کند که در یکی از سفرها سلطان الب ارسلان بهرات ورود نمود مشایخ و رؤسا بلد تدبیری اندیشیدند که شیخ را در نظر سلطان مغضوب سازند پس بتی کوچک از مس ساخته آنرا در محراب شیخ پنهان کردند و چون بحضور سلطان رفتند از شیخ الاسلام شکایتها کردند از جمله گفتند که او قایل بتجسیم است و در محراب خود بتی نهد و گوید خداوند بر صورت اوست و اگر سلطان هم اکنون فرستد بت را در قبلۀ مسجد او خواهد یافت این امر بر سلطان سخت گران آمد فی

کلیات چهار مقاله جلد ۱