برگه:Chahar Maqale.pdf/۲۸۵

از ویکی‌نبشته
این برگ نمونه‌خوانی نشده است.

الحال جماعتی از غلامان بفرستاد تا بت را از زیر سجاده شیخ بیاوردند پس شیخ الأسلام را احضار فرمود چون شیخ داخل شد مشایخ بلد را دید همه نشسته و بتی در پیش روی سلطان افکنده و سلطان در غایت خشم و غضب است سلطان پرسید این چیست شیخ گفت این بتی است که از روی سازند بازیچۀ کودکان را گفت ازین نمی‌پرسم شیخ گفت پس سلطان از چه می‌پرسد گفت این جماعت گویند که تو این بت را می‌پرستی و گوئی که خداوند بر صورت اوست شیخ گفت سبحانک هذا بهتان عظیم و چنان با مهابت و صوت بلند این کلام را ادا کرد که سلطان را در دل افتاد که آن جماعت بر او افترا زده‌اند پس از شیخ عذرخواهی نموده او را مکرما و محترما بمنزل خود باز گردانید و مشایخ بلد را تهدید نمود ایشان گفتند راستی آنست که ما از دست تعصب و خشونت این مرد و استیلای او بر ما بسبب عوام در بلائیم خواستیم تا بدین وسیله شر او را از سر خود کوتاه کنیم سلطان جمعی را بر ایشان موکل کرد تا هم در آن مجلس مبلغی عظیم از ایشان برسم خزانه بستدند و جان ایشان را ببخشید» انتهی

و همین شیخ الأسلام است که در ایران بخواجه عبد الله انصاری معروف است و اشعار و رباعیات بسیار شیرین بزبان پارسی دارد و در اشعار گاه پیر انصار و گاه پیر هری و گاه انصاری تخلص می‌نماید و هموست صاحب مناجات فارسی ملیح معروف، و هموست که کتاب طبقات الصوفیه لأبی عبد الرحمن السلمی را در مجالس وعظ و تذکیر املا نموده و بعضی تراجم دیگر از خود بر آن افزوده و یکی از مریدان وی آن امالی را بزبان هروی قدیم جمع کرده است پس از آن در قرن نهم هجری مولانا عبد الرحمن جامی آن امالی را از زبان هروی بعبارت فارسی معمول درآورده و تراجم مشایخ دیگر را بر آن افزوده و کتاب نفحات الأنس معروف را ساخته است، شیخ را بعربی و پارسی تصانیف بسیار بوده است آنچه بالفعل موجود است یکی ذم الکلام است که بعربی است و در موزۀ بریطانیه موجود است ۱و دیگر منازل

کلیات چهار مقاله جلد ۱