سالها بود در زندان میداشت این زمان آزاد ساخت و خلعت شیخی پوشانیده روانه هویزه گردانید ولی چون دو سه روز نگذشت که عاصی به مردی بنی طرف چنین پنداشتند که شیخ زهر به او خورانیده و این بود که بار دیگر به جنبش آمدند.
باری شیخ خزعل خان از هر سوی کار را واژگون میدید این هنگام آقای رئیس الوزراء از تهران به شیراز رسید و چون چند روزی پیش از آن سرپرستی لورن وزیر مختار انگلیس بعنوان مرخصی به محمره آمده بود روتر چنین خبر داد که آمدن وزیر مختار به محمره برای این است که پای میانجیگری پیش گذارده کار شیخ را بیخونریزی به پایان رساند انگلیسیان از روز نخست به دستاویز میانجیگری میکوشیدند که دولت را از لشکرکشی به خوزستان بازدارند ولی چون کار به این اندازه بیپرده شد و در تهران مردم و روزنامهها به جوشوجنب برخاستند و در دار الشوری نیز گفتگو به میان آمد انگلیسیان دیگر از دخالت بازایستادند و شیخ به یکبار زبون گردیده چاره جز آن ندید که دست به دامن رئیس الوزراء بزند و تلگرافی فرستاده زینهار و آمرزش خواست.
آقای رئیس الوزراء پاسخ دادند بر تو میبخشم «در صورت تسلیم قطعی» و فرمان دادند که شیخ به لشکرگاه دولتی رفته تسلیم شود شیخ اگرچه پاسخ داد که جز تسلیم قطعی چاره ندارم و بر جان خود زینهار میخواهم ولی از رفتن به اردوگاه دولتی خودداری کرد.
این بود آقای رئیس الوزراء از شیراز آهنگ زیدان کردند که به لشکرها فرمان حمله بدهند و از آنسوی سپاه خرمآباد از کیالان گذشته به دزفول رسید و شیخ را تاب ایستادگی نمانده زنان و فرزندان خود را