پرش به محتوا

برگه:Tarikhe 500 Saleh Khouzestan.pdf/۲۷۵

از ویکی‌نبشته
این برگ هم‌سنجی شده‌است.

ضبط کرده رانندگان را هم با زور و شلاق و ته تفنگ بکار وامی‌داشت و با این همه مزد و کرایه به آنان نمی‌پرداخت بجای خود که هر اتومبیلی که در نیمه راه می‌شکست خرج درست کردن آنرا نیز به گردن راننده می‌انداخت.

در این گیرودار بیش از همه پسر او شیخ عبدالحمید که حکمرانان ناصری بود دست ستم باز کرده آزار از مردم دریغ نمی‌داشت چنانکه چندکس را بگناه اینکه پیش از آن شورش به شوشتر آمده و در عدلیه از دست کسان او تظلم کرده بود به فکل بسته چوب زد. نیز میرزا عبد الحسین دهدشتی را که یکی از بازرگانان و آزادیخواهان ناصری بود چند بار در میدان حکومت چوب زده به زندان انداخت که تا پایان جنگ و شورش همچنان در زندان می‌زیست.

لشکرکشی دولت و زبونی شیخ خزعل خان

این خبر سریهای شیخ خزعل دلیل خداگیری او و خود برای آن بود که سزای کردارهای چندین ساله خود را دریابد. زیرا پس از رسیدن تلگراف به تهران بود که آقای رئیس الوزراء بیدرنگ به چاره کار برخاسته فرمان دادند سپاهی از شیراز به بهبهان روانه شود هم لشکر دیگری از اسپهان از راه بختیاری و سومی از بروجرد از راه خرم‌آباد و کیالان به خوزستان شتابند نیز سپاهی را از آذربایجان روانه نمودند که از راه کرمانشاهان و پشتکوه آهنگ آنجا بنمایند. گذشته از اینها فوجهایی را از تهران بسوی خرم‌آباد فرستاد. گویا رویهم رفته بیست و دو هزار سپاه به راه انداختند با آنکه به یک نیم این اندازه نیاز نیفتاد و برخی لشکرها از نیمه راه بازگشتند.