مرتضی قلی خان و ثقةالملک افتاده بود.
بهرحال تفنگچی از هر سوی از عرب و سکوند و بختیاریان در اهواز گرد میآمد و شیخ کیسه لیره بیرون میریخت و چون دست بکار زدند در چند جا لشکرگاه پدید آوردند: یکی در زیدان چند فرسنگی بهبهان که برادر میر عبداللّه پدر زن شیخ با هشت هزار عرب کمابیش در آنجا ایستاد. دیگری در قلعه اعلی و آن نواحی که حسین خان بهمئی با گروهی از عرب و از مردم خود نشیمن گرفت. سومی در جایزان میان رامهرمز و بهبهان که سالار را رفع بختیاری با دستهای از بختیاری در آنجا بنشست. نیز در هندجان و ده ملا تفنگچیان برنشاندند و میر مجاهد که گویا فرمانده همه لشکرها بود در رامهرمز نشیمن ساخت و گاهی به کوهستان بختیاری رفته بازمیگشت.
در خود ناصری هم در امنیه چادرها زده سه هزار عرب از سواره و پیاده گرد آوردند که رضاقلیخان هر روز مشق به آنان میداد و از آواز هوسه آنان به گفته شاعران «گوش فلک کر میشد» کسانی که به همدستی شیخ نگراییده بجای خود نشسته بودند از کسان او آزار میدیدند و این بود که بسیاری از آنان هم ناگزیر شده به شیخ پیوستند.
از جمله افشاریان کندزلو که هنوز هم تیرهای در شوشتر و پیرامون آن نشیمن دارند تا زمانی خودداری کرده پیش شیخ نرفتند ولی سپس ناگزیر مانده به دیگران پیوستند.
شگفت است که شیخ خزعل که از آنسوی کیسه لیره به بختیاریان و دیگران میبخشید و آن اسرافکاریها را مینمود از این سوی برای فرستادن سپاه قورخانه به رامهرمز و دیگر جاها دست ستمگری به مردم بیچاره باز کرده همگی اتومبیلها را چه در اهواز و چه در محمره