میان زبانهای هند و اروپائی درجۀ اولی را زبانهای آریانی بمعنی اخص حائزاند، چه آثار ادبی این زبانها لااقل تا قرن ۱۴ قبل از میلاد صعود میکند، و حال آنکه آثار شعبههای دیگر هند و اروپائی بالنسبه خیلی مستحدث است. ازاینجهت، در تقسیم ملل هند و اروپائی بشعب، شعبۀ آریانی شعبۀ اولی بشمار میآید.
از زبانهای ریشهای فقط زبان چینی آثار وافری برای تحقیقات علمی دارد.
این زبان، هرچند در مدت قرون زیاد ترقی کرده، ولی در مدت چهل قرن در همان مرحلۀ ریشهای باقی مانده.
زبانها مانند اشخاص بوجود آمده عمر میکنند و میمیرند. چیزی که اکنون به عقیدۀ علماء فن مسلم میباشد این است، که دیگر زبانی بوجود نخواهد آمد، زیرا روی کرۀ زمین مردمی نیست، که در احوال بکلی ابتدائی بوده نتواند تکلم کند.
پس من بعد، همین زبانها که هستند، ترقی خواهند کرد و از تنۀ هر زبانی شاخههائی خواهد روئید. این ترقی زبان ممکن است ذاتی باشد یا از تأثیر زبانهای خارجی، بخصوص که روابط بین المللی کنونی بیش از زمانهای سابق است.
خطوط
خط هم مانند زبان به عقیدۀ اهل فن بمرور دهور پدید آمده و خردخرد ترقی کرده تا بدین مرحله رسیده. معلوم است، که تمام ملل یا اقوام در ایجاد و ترقی خط شرکت نداشتهاند، زیرا بسیاری از اقوام خط را از قومی دیگر اقتباس کردهاند.
اگر بخواهیم تاریخ ترقی خطوط را ذکر کنیم، از موضوع خارج خواهیم شد، چه این مبحث موضوعی است مخصوص، ولی بطور کلی باید در نظر داشت، که در میان مراحلی، که خط از آن گذشته تا به پایۀ کنونی رسیده، پنج مرحلۀ اساسی بوده:
اوّل - مرحلهای، که انسان برای باقی گذاردن فکر خود اشیائی را بطور علامت بکار میبرد، مثلا هنوز هم در میان بعض مردمان ماله معمول است، که نمک را علامت محبت و فلفل را علامت بغض میدانند و برای اظهار این دو معنی نمک یا فلفل بکار میبرند. بومیهای امریکا با گرههائی، که به نخ میزدند، یا با سوراخهائی، که در برگ