«انّما هذه المذاهب اسبا | ب لجذب الّدنیا الی الّرؤسا» |
«در حقیقت، این مذهبها اسباب و آلات کشانیدن دنیاست بسوی روسا»
بعقیده او، خدا هم دستخوش جاه طلبان قرار گرفته و این عقیده خود را چنین بیان میکند:–
«قالت معاشر لم یبعث الهکم | الی البریة عیساها ولاموسا | |||||
وانما جعلوا الّرحمن مأکلة | وصیّر وادینهم للملک ناموساً | |||||
ولو قدرت لعاقبت الّذین بغوا | حتّی یعود حلیف الغیّ مغموساً |
«مردمانی گفتند که عیسی و موسای مردم را خدای شما بسوی آنان نفرستاده است و جز این نیست که خداوند بخشنده را ناندانی خود قرار دادند و دینشانرا هم قانون و قاعدهٔ مملکتداری گردانیدند و چنانچه قدرتی داشتم؛ تعقیب میکردم آنانرا که ستم نمودند تا آنجا که دستیاران ضلالت محو و نابود میگشتند».
بالاخره، بیزاری ابوالعلاء از ادیان بجائی کشیده که از دعوت مردم بعصیان نیز پروائی ننموده و میگوید:–
«افیقوا.. افیقوا، یا غواة، فانّما | دیاناتکم مکر من القدماء؛ | |||||
ارادوا بها جمع الحطام و ادرکوا | و ماتوا و دامت سنّة اللئماء |
«برخیزید، برخیزید، ای گمراهان، دین شما جز دام حیله و مکر پیشینیان نبوده است. بوسیله آن خواستهاند که حطام دنیا را جمع آوری کنند و بدین مقصود خود رسیده و مردهاند و این بدعت را بیادگار گذاشتهاند و بالّنتیجه این سنّت آن لئیمان دوام یافته است».
او، از طایفهٔ صوفیّه نیز صرف نظر نکرده و درباره آنان گفته است:–
«اری جیل التصّوف شرّ جیل؛ | فقل لهم واهون بالحلول: | |||||
«اقال الله حین عبد تموه | کلوا أکل البهایم و ارقصو الی». |
«میبینم طایفه صوفیّه را بدترین طوایف؛ پس بگو بآنان و خود را راحت کن که آیا خدا گفته است که بخورید مانند بهایم و برقصید برای من!..».