چنین کسی امام واجب الطاعه است.[۱] زیدیه قائم به شمشیر بودن و قدرت بر دفاع را از شرایط امام میشمارند و از این جهت امامت کودکان را نمیپذیرند. آنان عصمت را نیز در امامت شرط نمیدانند.[۲] برخی از گروه های زیدیه خروج دو امام را در دو مکان مجزا در صورتی که خصلتهای فوق را داشته باشند بهطور همزمان جایز میشمارند و هر دو را واجب الطاعه میدانند.[۳] در میان فرق زیدیه، بتریه از همه نزد اهلسنت گرامیترند، چرا که این گروه، امام علی (ع) را افضل دانسته و امامت ابوبکر را نیز میپذیرفتند. اینان بر عثمان و طلحه و زبیر خرده میگرفتند و برای هر کس از اولاد علی (ع) که خروج کند، در هنگام خروجش امامت را ثابت میدانستند و تمام اولاد علی (ع) را از هر بطنی در این امر یکسان میشمردند.
۴-رویکردهای سیاسی و کلامی فرقهٔ زیدیه:
زیدیه با اتکا به روایات منسوب به زید بن علی، راه مماشات و همزیستی نسبی با اهل سنت را پیش گرفتند و با توجه به ارتباط نزدیک آنان با معتزله، این مدارا و مماشات تا هنگامی که معتزله برقرار بودند، تداوم یافت. نظرگاههای کلامی و اعتقادی زیدیه نیز بسیار به معتزله نزدیک است و کلام زیدیه بهجز در مباحث معدودی از جمله امامت، در چهارچوب نظری کلام معتزله تعریف میگردد. یکی از خصوصیات زیدیه، تساهل و انعطاف نسبی در مسائل اعتقادی است. آنان در شرایطی تحت تأثیر منطق و دلایل ارائهشده توسط دیگر گروهها قرار گرفتند که ریشهٔ این انعطاف را شاید بتوان در انعطاف شخص زید و تعامل وی با اطرافیان دانست. زید بن علی با افراد مختلف و سران معتزله و اهل سنت در ارتباط بود و حتی بسیاری از بنیالحسن نیز در آینده از پیروان زیدیه محسوب شدند.