در عقاید تاریخی من رخ داده است، در متن یا حواشی تصریح کردهام. در اینجا بخصوص به تغییری که در عقاید من در باب مناسبات بین مرزبانان و پاذگسپانان و اسپاهبندان پس از انتشار مقاله آقای «اشتاین»[۱] رخ داده و درباره آن در ضمیمه دوم کتاب بحث خواهد شد، متوجه میکنم. اما باید اعتراف کنم که این مسائل هنوز به درجه وضوحی، که باید، نرسیده است. شرحی، که راجع به تاریخ سلطنت کواذ اول و مزدکیان نوشتهام نگارش مجدد قسمت دوم رسالهایست در این باب که بنام «سلطنت کواذ اول و کمونیسم مزدکی» جداگانه انتشار دادهام. بسی نکات از بخش نخستین آن رساله بر آن افزودهام.
در اینجا باید بگویم، که نسخه خطی این کتاب سه سال پیش آماده طبع بود ولی انتشار آن به عللی، که مربوط به من نبود، بتأخیر افتاد. در خلال این احوال ناگزیر شدم چندین بار در فصل چهارم، که راجع به مانویه است، دست ببرم، زیرا که چندین کتاب معتبر در این خصوص در این مدت انتشار یافته است و از این گذشته متون مانوی، که اخیرا بزبان قبطی بدست آمده و هنوز جز قسمتی از آن در دسترس عامه قرار نگرفته است، ما را نوید، میدهد، که در آینده اطلاعات وسیعتری از این جنبش دینی حاصل کنیم.
برای اینکه این کتاب زیاد منفور نظر آن دسته از مورخانی که مستشرق نیستند نباشد، از استعمال الفبای «صوتی»[۲] احتراز جسته و برای ادای اصوات حروف مرکب از قبیل bh, dh, gh, th, kh, zh, sh, dj, tch را، که مأنوستر است، به کار بردهام. در این کتاب حروف صوتی فقط در چند کلمه و نام اوستائی پیش میآید و من در این مورد از شیوه کتابت دیرین اهل فن تبعیت کردهام. املاء کلمات و نامهای پهلوی را بحروف لاتین کمی سادهتر کردهام و تا جائی که میسر بود، تلفظ مرسوم در اواخر عهد ساسانیان را مأخذ قرار دادهام. اما در خصوص نام پهلوی خدای بزرگ زردشتیان، من آن را برسم اکثر مورخان اوهرمزد[۳] نوشتهام، که