برگه:3 Sal Dar Darbar-e Iran.pdf/۲۹۹

از ویکی‌نبشته
این برگ نمونه‌خوانی شده ولی هنوز هم‌سنجی نشده‌است.
فصل هفتم: مراجعت به فرانسه، گیلان
۳۰۳
 

اینجاست.

آفتاب که تا اینجا چهره ننموده بود به خودنمایی پرداخته، حدت اشعۀ آن و بخارات عفنی که از مرداب‌های گیلان برمی‌خیزد برای مسافرین خطرناک است و میرزا عبد الله‌خان که خبر مرگ او در تاریخ ژوئیه ۱۸۹۰ (ذی الحجه ۱۳۰۷) به ما رسید جان خود را به همین علت از دست داد. که خبر مرگ او در تاریخ ژوئیه ۱۸۹۰(ذی الحجه ۱۳۰۷) به ما رسید جان خود را به همین علت از دست داد.

بدون آن‌که توقفی کنیم با شتاب تمام راه رشت را پیش گرفتیم و در حوالی ساعت یازده به پلی رسیدیم که آن طرف آن رشت است.

چون در طهران از «دواسپیر» وزیر مختار روسیه نامه‌ای برای قنسول رشت گرفته بودم و خود او نیز خبر ورود مرا به قنسول قبلا داده بود به قنسولخانۀ روس رفتم و آقای پاخی تانوف با نهایت لطف و مهمان‌نوازی مرا پذیرفت.

۲ نوامبر = ۱۱ ربیع‌الثانی

رشت شهری است که ۳۰٬۰۰۰ نفر جمعیت دارد و در میان باغات وسیع با بام‌های سراشیب به وضعی زیبا ساخته شده، هم تمیز است و هم بازارهای آن از مال‌التجاره مملو.

کاروانسراهای آن مرکز انبار امتعه‌ای است که بین ایران و اروپا از راه دریای خزر مبادله می‌شود و در آنجا فرش‌هایی از ابریشم به اشکال مختلف و نقوش زیبا با گلدوزی درست می‌کنند که شهرتی به سزا دارد.

حکمران گیلان اعتصام‌السلطنه که من به دیدن او رفتم و از منسوبین نزدیک شاه است در عمارتی که مثل سایر عمارت اغنیای ایران است و بر میدان بزرگی مشرف ولی خالی از هر نوع لطف معماری است سکونت دارد.

اعتصام‌السلطنه یکی از دختران عم خود یعنی افسرالسلطنه را در عقد ازدواج دارد. این خانم از من بعضی دستورهای طبی گرفت و از راه لطف کالسکۀ خود را برای گردش در شهر و رفتن به کنار دریا در اختیار من گذاشت و شب که به قنسولخانۀ روس برگشتم دیدم که یکی از پیشخدمتان حکومتی یک قطعۀ گلدوزی از طرف آن شاهزاده خانم برای