برگه:در خدمت و خیانت روشنفکران (جلد دوم).pdf/۲۷۲

از ویکی‌نبشته
این برگ نمونه‌خوانی شده ولی هنوز هم‌سنجی نشده‌است.

این یك چیز ناگزیر است ما موجوداتی زنده هستیم زندگی در برابر ماست. زندگی بر گردن، ماست باید برای آن فکری بکنیم باید برای روبرو شدن با زندگی مجهز باشیم.

روشنفکر مأیوس: اگر بنا باشد هر کسی در سر گور خودش بساط عیش را جور کند برای این کار سینه زدن بدور علم حزبی لازم نیست.

فرد حزبی: اتفاقاً آنهم روی پیشنهاد من یا شما نیست. افراد بشر در نزاع خود دسته‌بندی شدند افکار نزاعی و مبارزه‌ای پیدا کردند. یکنوع از این افکار متعلق به آن دسته وسیع و بزرگی است که وسائل زندگی را تهیه می‌کند؟ انواع دیگر آن متعلق به اشکال مختلفه‌ای از طفیلی است که این وسایل زندگی را غصب کرده‌اند. بالاخره از میان این دو دسته باید یکی را انتخاب کرد. مثل اینکه صحبت ما از جاده خود خارج شد. شما در ابتدای صحبت خود مطالبی گفتید که فراموش نکرده‌ام شما نتایج ناکامی ما را زیاد برخ ما کشیدید ولی نخواستید از فوائدکار و مبارزه ما چیزی بگوئید اگر شما راه دیگری دارید که به نتایج درستی برسد، غیر از آن طرق مالیخولیایی که نه چاره و نه مسکن درد است بلکه آن را شدیدتر می‌کند بیائید از آن راه برویم ولی من غیر از این راهی نمی‌ شناسم ما یكبار زمین خوردیم لباس‌ها دریده و دست و پای ما شکسته شد، دشمنان به ما خندیدند و دوستان از پیروزی ما نومید. شدند ولی ناقوس ختم زمانه را نزده‌اند ما وقت داریم که دوباره برخیزیم و‌امید داریم که دوباره نیرومند شویم و شما که در صف دوستان مبارزه ما را تماشا و تشویق می‌کردید امروز هیچ وظیفه‌ای ندارید جز آنکه بگویید در اثر خطای خودتان زمین خوردید ولی تا دیر نشده برخیزید و برای مبارزه تازه‌ای آماده شوید.

روشنفکر مأیوس: شاید آنچه شما می‌گویید درست باشد، ولی من آدم تمام شده‌ای هستم از من کاری ساخته نیست و به من هم زیاد کندو کو نکنید. من از این نوری که شما می‌خواهید در تاریکی مأنوس و نوازش دهنده من بیندازید وحشت دارم! فرد حزبی: خواهش دارم این آخرین سنگر دفاعی خود را ر‌ها کنید و از گور تاریك افکار مرده خود بیرون بیایید وحشت شما از نور، یك ناخوشی است. باید آن را چاره کرد آینده به خلاقیت شما محتاج است و نسل جوان می‌تواند