۲) پاتوقهای روشنفکری
در تمام این پنجاه شصت ساله اخیر که روشنفکران تن و توشی پیدا کردهاند و کارخانههای روشنفکرسازی (فرنگ – امریکا - دانشگاهها - مدارس - والخ... ) رونقی داشته است، روشنفکران به دلیل همان بریدگی از اکثریت مردم مدام برای خود پاتوقها یا میعادگاههای معین داشتهاند شاید چند سالی در اوان مشروطیت و بعد در بحبوحه جنگ دوم بینالملل و رونق احزاب و بعد نیز دو سه سالی در قضایای ملی شدن نفت بتوان سراغ روشنفکران را در قلب اجتماعات کثیر مردم گرفت؛ اما جالب است که در این هر سه دوره کوتاه مدت نیز فضای سیاسی ایران با بار مغناطیسی سیاستهای خارجی سخت انباشته است. در دوره مشروطه بار مغناطیسی سیاست انگلیس در فضا است. در دوره جنگ بار اصلی حاکم برفضای سیاسی، مغناطیس جذبکننده روسیه شوروی، است و در دورۀ ملی شدن نفت فحوایی از بار مغناطیسی حوزۀ «دلار» که میخواهد جای خالی «لیره» را پر کند. به این طریق میتوان دید که روشنفکران به همان دلایلی که گذشت سوای فضای حیاتی محیط بومی که ایران باشد، در این شصت ساله اخیر سه بار بتکرار برای بال و پر درآوردن، محتاج فضای حیاتی دیگری بودهاند که بومی نیست. و آیا همین نکته حکایت از بیریشگیایشان نمیکند؟ با اینهمه تنها در همین سه دوره است که روشنفکران از انزوای خود در آمدهاند و با مردم در رابطه دائم هستند و روحیه بیماران روحی را از دست دادهاند؛ و تازه در هر یک از این سه بار چنان خطاهایی ازایشان سرزده است