روشنفکر اصولی است که برای عوض کردن این دنیا حاضر به معامله و گذشت نیست، اما حیف که هنوز نسخههای فرنگی در دست دارد. ناچار صلاح او در این بود که همیشه به عالم نظر قناعت کند و بنویسد و منتشر کند. و برای نوشتن چه بهتر که آدمیزاد همیشه در حوزه امکان و آینده بگوید تا برای نزدیک شدن به حوزه عمل مجبور باشد گاهی نیز گذشتی کند و سهل بینگارد. اشتباه اصلی ملکی از نظر اهل عمل یکی انشعاب بود که دیدیم چگونه بود و چرا درست بود و تمام اشتباهات دیگر نیز بر همین اساس نهاده شد. چرا که به علت آن سوابق - از شرکت در امر پنجاه و سه نفر گرفته تا مغز متفکر حزب توده و جبهه ملی بودن - ملکی گاهی اجباراً گذشتهایی ازایدهآل کرده است به قصد قابل تحمل شدن برای آن قسمت از دستگاه حاکم که ابدیتر مینماید و حاصل این کارها دست کم رعایت شرم حضور و ناچار آلوده شدن به واقعیت حکومتها. به تعبیر دیگر ملکی به علت و به ترس از آن کین توزیها که گذشت در آخرین روزهای حکومت دکتر مصدق و به ترس از آنچه همه را به یاد ایام دموکرات فرقه سی انداخته بود، مجبور شد با آن جناح بخصوص دستگاه حاکم در مکالمهای را بگشاید که ابتر ماند و به این علت دهن آلودهای شد که یوسف ندریده بود[۱]. و شاید به جبران همین اشتباه بود که در راه انداختن «جبهه ملی سوم» در تیر ١٣۴۴ پیشقدم شد و به این ترتیب سر پیری کارش از نو به زندان و محاکمه کشید.
شاید این نوسان میان دو حوزه «عمل» و «نظر» برای ملکی
- ↑ مراجعه کنید به ضمیمه ۳ این مقاله.