پرش به محتوا

برگه:ایمان بیاوریم به آغاز فصل سرد.pdf/۱۵

از ویکی‌نبشته
این برگ هم‌سنجی شده‌است.

انگار
آن شعله‌ی بنفش که در ذهن پاک پنجره‌ها میسوخت
چیزی بجز تصور معصومی از چراغ نبود

در کوچه باد میآید
این ابتدای ویرانیست
آن روز هم که دست‌های تو ویران شدند باد میآمد
ستاره‌های عزیز
ستاره‌های مقوائی عزیز
وقتی در آسمان، دروغ وزیدن میگیرد
دیگر چگونه میشود به سوره‌های رسولان سرشکسته پناه آورد؟
ما مثل مرده‌های هزاران هزار ساله به هم میرسیم و آنگاه
خورشید بر تباهی اجساد ما قضاوت خواهد کرد.