گفتار «روحالقدس» این گفتار در شماره ۱۳ آن رورنامه که روز پنجشنبه چهاردهم ابان (۲۹ رمضان) بیرون آمده، زیر عنوان «نطق غیبی یا اشاره لاریبی» بچاپ رسیده بدینسان:
مگر بگوش سلیمان ز من رساند باد | نصیحتی که در او خیر سلطنت باشد |
ایکاش که در این مملکت بک شاهپرست پیدا میشد چند کلمه بدخواهی «روحالقدس» را بشاه دادخواه میرساند – ما را نه هوای سلطنت است نه خیال وزارت در حفظ وطن و حمایت هم وطنان بجان بکوشیم و از حرف حق گفتن چشم نه پوشیم میان رعیت و بنده فرق است اطاعت شهوات نفسانی بر بنده لازمست نه بر رعیت زیرا که رعیت بنده نیست و آزاد است بلکه با خود شاه هم مساویست فقط حقوق پاسبانی سلطان را باید پاداش داشته باشند در صورتیکه شاه هم بوظیفه شبانی و پاسبانی خود عمل کند (گوسفند از برای چوپان نیست) (بلکه چوپان برای خدمت اوست) رقابت سلاطین با یکدیگر جهت توسعه مملکت و رفاهیت رعیت است – رعیت را برای آسایش و زندگانی دو چیز است (یکی مال و دیگر جان) سلاطین سابقه ایران چنانچه تواریخ شاهد است برای حفظ این دو چیز همیشه لواء جهانگیری افراخته داشتند و رعیت را در سایه خود آسوده میداشتند چون ودایع حق را که ملت باشد از شر دشمنان حفظ میکردند ملقب (بظل الله فیالارض) شدند – سلاطین لاحقه هم پیروی و تاسی بایشان کردند و از مملکت و رعیت خود بهرهمند شدند و تمام سلاطین عالم را مطیع و باج ده خود نمودند چنانچه داستان شاپور ذوالاکتاف و دیگر سلاطین بر این گفته گواهست – هر پادشاه که از وظیفه خود کوتاهی کرد عاقبت بکیفر غیبی گرفتار شده مانند خسرو پرویز و شاه سلطان حسین صفوی – پس ملت در همه قرون و ازمنه در بستر امن و امان بکمال راحتی میغنودند پاسبانان با کمال جد و جهد حمایت و حفظ آنها را میکردند – این شیوهٔ مرضیه وجههٔ همت تمام سلاطین بود تا عهد سلطنت فتحعلی شاه و محمد شاه در زمان پادشاهی این دو تاجدار هم اگرچه پارهٔ صدمات و لطمات بملت رسید و قطعهٔ از وطن عزیزشان بباد فنا داده شد باز تا اندازهٔ ملت راحت بودند جان و مالشان تا حدی محفوظ بود – دور سلطنت که بناصرالدین شاه رسید ورق برگشت ستارهٔ بدبختی ملت طالع شد جماعت تنپرور پست فطرت بیشرف معاون قوهٔ باطنی سلطان