خواهان کشاکش پدید آمد. از تبریز انجمن ایالتی میرزا جواد ناطق را برای گفتگو با او و برپاگردانیدن انجمن فرستاد، و این بماکو رفته با اقبالالسلطنه گفتگو کرد و انجمنی در آنجا بر پا گردانید.
پس از این مردم بشور و تکان افزودند، و چون عزت الله خان خواهرزادهٔ اقبالالسلطنه همراهی با مشروطهخواهان نشان میداد بانگیزش او مردم بماندن اقبالالسلطنه در خاک ماکو خرسندی نداده او را بقفقاز بیرون راندند، و با تلگراف و نامه باانجمن ایالتی گفتگو آغاز کرده حکم رانی آنجا را برای عزتالله خان طلبیدند، و کار شور و تکان را بالا برده در بیشتر دیهها نیز انجمن باز نمودند، و بخودستاییهای بیجایی بر خاسته به تبریز پیام فرستادند: «هر گاه مستبدین بخواهند خدا نکرده این مشروطه را بهم زده و میانهٔ ملت نفاق اندازند اول باید تمام اهالی و مشروطه طلبان ماکو را بقتل رسانده و بعد از آن بمقصود نایل شوند..»
پس از زمانی با عزتالله خان نیز راه نرفته دستش را از کارها کوتاه گردانیدند. یکدسته از هواخواهان اقبالالسلطنه در دژی نزدیک بماکو نشیمن میداشتند بر سر ایشان رفته بجنگ و زد و خورد پرداختند.
در این میان اقبالالسلطنه در ایروان یا نخچوان نشسته پیش آمدها را میپایید و همانا میانه او با محمد علیمیرزا و اتابک همبستگیهایی میبود، و چون داستان جنگ با هواخواهان خودرا شنیده بایران شتافت و از کردان جلالی چند صدتن سواره همراه برداشته بیاری پیروان خود رسید. کردان شبانه در برابر مشروطه خواهان سنگر پدید آوردند و بامدادان بجنگ پرداخته بآنان چیرگی نمودند و بسیاری را کشتند. سپس بشهر نیز دست یافته نمایندگان انجمن و پیشروان آزادی را دستگیر گردانیدند و بمشروطه خواهان آزار و گزند بسیار رسانیدند. سپس کردان یغماگر بدیهها رو آورده تاراج و کشتار دریغ نداشتند.
روزنامه حبلالمتین تهران در یک شماره خود نوشتهای را از روز نامه کاسپی که بروسی در باکو پراکنده میشد ترجمه کرد که مایه سر افکندگی هر ایرانی بایستی بود. آگهی نویس کاسپی از تهران پس از آنکه نام سیزده دیه را میبرد که بیکبار ویران گردیده چنین میگوید: