آنرا در شماره خود آورد. ولی مردم از این کار او بخشم آمدند و باداره روزنامه ریخته و آنچه از آن شماره بدست آوردند پاره کردند.
بدینسان یک آشوب دیگری در تهران پدیدار شد و برای آنکه نمونهای از هنایش آن دستهبندی و از اندازه آزادیخواهان در دست باشد، تلگرافی را که در همین روزها از تهران بنجف فرستاده شده در اینجا میآوریم:
نجف – حجةالاسلام خراسانی روحی فداه سالها زیر سایه ظلم جاناً و مالا مجنون آسا مانده بودیم حال رفتیم اندکی در ظل عدالت زندگی نماییم دولت علمای صوری که خانمان سوز ماها بوده در طهران جمع میکند تا امر را بحجج الاسلام و علمای حقانیون مشتبه نمایند که مشروطه خلاف مصلحت است المستغاث بکم من حیلالمستبدین بصدیقه طاهره سوگند میدهیم بسایر حججالاسلام نجف و کربلا و کاظمین و سامره روحنا لهمالفداء برسانید و علاج فرمایید والا پناهنده بخارجه در محشر جواب حجج الاسلام چون احتمال داشت طهران مخابره نکند از بادکوبه مخابره شد. (ملت)
یک نتیجه زشت این پیش آمدها پرسشهای پیاپی بود که کسانی از علمای نجف میکردند. خودفروشانی لذت میبردند از اینکه پابستگی بدین و شریعت هرچه بیشتر نمایند، و بنامه یا بتلگراف «شرعی» یا «خلاف شرع» بودن مشروطه را بپرسند، و چون پاسخی رسید آنرا در اینجا و آنجا بخوانند و بدیگران برتری فروشند، و خواهیم دید که دامنه این پرسش ها تا بکجا انجامید.
داستان ماکو اما داستان ماکو، چنانکه گفتهایم [۱] چون جنبش آزادیخواهی در آذربایجان رواج گرفت و در تبریز و دیگر شهرها آن شور و تکان پدید آمد آوازه این بماکو و آن پیرامونها رسیده در آنجا نیز مردم بتکان آمده چنین خواستند که در ماکو انجمنی برپا کنند، ولی اقبالالسلطنه که رشته کارهای آنجا را در دست، و خود دستگاه پادشاهی میداشت خرسندی ننمود و در میان او با آزادی
- ↑ بخش یکم این تاریخ صفحه ۳۲۸