و بهمین جهت این تاریخ را میتوان تاریخ پایان پذیرفتن دورهٔ سرکشیها و نافرمانیها دانست و از آن پس ایران از امنیت کامل برخوردار گشت و چنانکه پیش ازین اشاره رفت از زمان شاه عباس اول دیگر چنین دورهٔ آسایش در ایران پیش نیامده بود.
درین میان نکتهٔ بسیار مهم اینست که دوران سرکشی و آشوب و فتنه و کشتار و تاراج که پس از شاه عباس اول روزبروز دامنهٔ آن در ایران گسترده شده و بالا کشیدهاست بدین آسانی در مدتی کمتر از هشت سال بپایان رسید و در سراسر مملکت مردمی که سالیان دراز بود روی آسایش ندیده بودند بدینگونه از امنیت برخوردار شدند.
پیداست نتایجی که بدینگونه فراهم شده از آن جهت بودهاست که مرد بزرگی رشتهٔ درهمگسیختهٔ کارهای کشور را بدست گرفته و وسایل مادی و معنوی چنین کار بزرگی را فراهم آوردهاست. ناچار برای این کار بیش از هر چیز ارادهٔ بسیار قوی و عزم راسخ و ایستادگی و پشتکاری که تنها گاهگاهی در مردان بزرگ فراهم شود مؤثر بودهاست.
هر کس که اندک بررسی در تاریخ ارتش ایران بکند میبیند کشوریکه در روزگار هخامنشیان و اشکانیان و ساسانیان و پس از آن در همهٔ ادوار تاریخ کهن خود تا زمان صفویه و نادرشاه و کریمخان ارتشی داشت که نهتنها حدود کشور را پاسبانی میکرده بلکه سرکشان و فتنهجویان داخلی را نیز فرمانبردار خود میکردهاست در بسیاری از موارد یادگارهای درخشان گذاشتهاست و آخرین واقعهٔ مهم آن محاصرهٔ بصره در زمان کریم خان زند بودهاست.
از آغاز قرن نوزدهم میلادی که اصول جدید در جنگ پیدا شد ایران در نتیجهٔ گرفتاری در چنگال کارگزاران ناشایسته و دوگانگی و نفاق و جنگهای داخلی خانگی و نادانی و بیخبری از سیر تمدن جهان نه تنها از کشورهای دیگر عقب افتاد بلکه از آرام کردن داخلهٔ خود نیز ناتوان ماند و از عهدهٔ گردنکشانی مانند نایب حسین کاشانی وماشاءالله خان پسرش و رضا جوزانی و علی خان سیاهکوهی و امثال ایشان که هر یک عدهٔ معدود تاراجگر را با خود همدست کرده بودند برنمیآمد. یگانه دلیل این ناتوانی آن بود که در کشورهای دیگر سلاحهای تازه واصول جدید در فنون جنگآوری بکار میبردند که کارگزاران ایران از آنها محروم بودند و در بیشتر موارد ارتش ایران تفنگ و توپ سرپر قدیمی را هم بقدر کفایت نداشت و بارها شد که سلاح چادرنشینان مسلح که از بیگانگان یاری میدیدند از سلاح سپاهیان نیروی دولتی بهتر و تازهتر بود. روحیهٔ سربازان نیز که دولت مرکزی نمیتوانست زندگی ایشان را تأمین کند و خوراک و پوشاک لازم را بایشان برساند باندازهای ضعیف بود که از عهدهٔ حفظ جان خود برنمیآمدند و در آن دوره بارها پیش آمدهاست که دولت عدهای سرباز را برای سرکوبی راهزنی فرستاده و وی آنها را برهنه کرده و باصطلاح کت آنها را بسته و گاهی وارون سوار خر کرده و بازگردانده است.
داستانی از آن زمان در میان مردم هست که شاید هنوز برخی از خوانندگان بیاد داشته باشند و آن اینست که درین دورهٔ خواری و ناتوانی زمانی مهمان محترمی میبایست وارد بوشهر شود و بعادت معمول آن زمان بفرماندهٔ سپاهیان دستور داده بودند هنگام ورود او و پیادهشدن از کشتی چند تیر توپ بیندازد و چون وی این کار را