میشدند و گذشته از تاراج نواحی مجاور با یکدیگر نیز بیشتر در زد و خورد بودند کاملاً خلع سلاح شدند و ایشان را از کمینگاههایی که قرنها در آنجا بودهاند بآبادانیها بردند و شهرنشین کردند و این کار مدتی مدید فرصت لازم داشت و سرانجام در آغاز سال ۱۳۰۷ بپایان رسید. بدین گونه لرستان نیز بحکومت مرکزی ایران پیوست.
ناحیهٔ دیگر نیز که مردم چادرنشین آن بیشتر در سرکشی و نافرمانی بودند کردستان بود و میتوان گفت پس از دوران صفویه دیگر امنیت بخود ندیده بود و پیوسته در پریشانی و آشفتگی بود و طوایف مختلف کرد چون قبایل اورامان و مریوان و گلباغی و مکری و کلیایی و غیره همواره با یکدیگر در زد و خورد بودند و بنواحی اطراف دستبرد میزدند و با حکومت مرکزی بیشتر رابطه نداشتند. از طرف دیگر کردان ناحیهٔ کرمانشاهان مانند کلهر و سنجابی و گوران و غیره سراسر آن نواحی را میدان تاخت و تاز خود کرده بودند. درین نواحی تا ۱۳۰۶ قدمهای بلند برای استقرار امنیت برداشته شدهاست.
از سوی دیگر پس از ختم فتنهٔ مشهد و کشتهشدن محمدتقیخان پسیان هنوز برخی از نواحی خراسان مانند بجنورد و قوچان کاملاً امن نشده بود و برخی از چادرنشینان مسلح تیموری در مرز ایران و افغانستان در شرارت خود باقی بودند و سرانجام این ناحیه نیز آرام شد.
در مازندران هم هنوز عناصر سرکشی بودند که میبایست ایشان نیز فرمانبردار حکومت مرکزی شوند و در آنجا نیز نیروهای دولتی سرکشان از آن جمله سردار مؤید سوادکوهی را مطیع حکومت مرکزی کردند.
پیش از این اشاره مختصری بوضع ناحیهٔ استراباد کردم که ترکمانان در آنجا از دیرباز فتنه میکردند و دستبردها و راهزنیهای ایشان در سر راه خراسان سالیان دراز پریشانی فراهم آورده بود. ناچار میبایست ترکمانان را نیز از کشتار و تاراج بازدارند و ایشان را شهرنشین کنند و این کار در ۱۳۰۵ بپایان رسید.
در تیر ماه ۱۳۰۵ آخرین گروه از فتنهجویان و سرکشان که در سلماس باقی مانده بود بدست نیروی دولتی خلع سلاح شد. در ۱۳۰۷ غلامرضاخان والی پشتکوه سرکردهٔ غارتگران لرستان پس از پیشرفت سپاهیان ایران در آن ناحیه از ایران گریخت و از آن پس لرستان نیز آرام شد.
در بهمن ماه ۱۳۰۷ دوست محمدخان بلوچ که سرکردهٔ راهزنان و سرکشان بلوچستان بود مغلوب نیروهای دولتی گردید و از آن پس این ناحیه نیز که سالیان دراز فرمانبردار حکومت مرکزی نبود آرام شد.
در خردادماه ۱۳۰۸ آخرین عناصر ماجریجو و فتنهطلب که در فارس مانده بودند یعنی طوایف چادرنشین بهارلو و قبایل لرستان و ایل قشقایی که هنوز دم از خودسری میزدند فرمانبردار شدند.
در تیر ماه ۱۳۰۹ اسمعیل سمیتقو سرکردهٔ ایل شکالک آذربایجان که خود و پدرانش سالیان دراز با نیروهای دولتی زد و خورد کرده بودند و وی نیز چندین بار با ارتش روبرو شده بود در آخرین جنگی که با قوای دولتی کرد کشته شد و نهتنها سراسر آذربایجان فرمانبردار حکومت مرکزی نشد بلکه همهٔ خاک ایران از سرکشان پاک شد