پارسی بقدر دو استاد (تقریبا ۳۶۰ مطر) عقب رفته به مشورت پرداخت و، پس از آن چون فرماندهی نداشت، مصلحت را در آن دید، که به اردو برگردد. وقتی که سواره نظام به اردو برگشت، مردونیه و تمام قشون ایران از تلف شدن ماسیستیوس در غم و اندوه بزرگ شدند و افراد لشکر به علامت عزاداری موها را چیدند و با یال اسبان و چهارپایان باری همین کار کردند و صدای ضجّه و زاری از قشون ایران برخاسته در تمام باسی انعکاس یافت، چه ماسیستیوس در نظر پارسیها و شاه پس از مردونیه مهمتر از همه بود. مقاومت یونانیها در مقابل سواره نظام ایران دل آنها را قوی کرد و یونانیها نعش ماسیستیوس را بر عرابهای نهاده از پیش صفوف لشکر خود گذرانیدند. هرودوت گوید، جسد ماسیستیوس از حیث قد و قامت و صباحت شایان آن بود، که همه آن را تماشا کنند و بنابراین سپاهیان از جاهای خود حرکت کرده بدیدن جسد میشتافتند (کتاب ۹، بند ۱۸-۲۵). پس از آن یونانیها تصمیم کردند، که بمحل پلاته روند، زیرا این محل بملاحظات نظامی از اریتر بهتر بود و بعلاوه آب وافر داشت. بنابراین حرکت کرده بسر چشمۀ گارگافی۱ رفتند و به مردمانی تقسیم شده نزدیک آندروکرات۲ اردو زدند.
اینجا در سر اشغال جاها بین اهالی تژه و آتنیها منازعه درگرفت. هر دو میخواستند در همان جناح قشون بایستند. اهالی تژه شجاعتهای خود را در جنگها و مبارزههای سابق تذکر داده میگفتند، متحدین همیشه آنها را لایق میدانستند، که این جناح را اشغال کنند. آتنیها جواب میدادند: «اگر در حال کاری نکنیم، کارهای زمان گذشته کافی نیست. ممکن است مردمی در گذشته کارهای فوقالعاده کرده باشند، ولی در حال حاضر خود را بیقید و عاطل و باطل نشان دهند. اگر ما در گذشته کارهای فوقالعاده نکردهایم، و حال آنکه کردهایم، همین یک کار، یعنی جنگ ما در ماراتن با قشون پارس کافی است، که نه فقط این جناح را بما واگذارید، بل افتخارات دیگر نیز برای ما قائل شوید. چون با
________________________________________
(1) - Gargaphie.
(2) - Androcrate.
تاریخ ایران باستان جلد ۱