میدهد و او را بطرف خود کشید. از سرداران دیگر فقط آدیمانت۱ پسر اسیتوس۲ سردار کرنتیها با تمیستوکل ضدّیت کرده گفت در آرتمیزیوم نخواهد ماند. در این احوال تمیستوکل به او گفت: «تو ما را ترک نخواهی کرد، به خدایان قسم میخورم، هدایائی که من به تو میدهم، بیش از آن است، که شاه پارس به تو خواهد داد، برای اینکه ما را ترک کنی. او چنین گفت و فورا به کشتی آدیمانت سه تالان نقره فرستاد. بدین ترتیب تمیستوکل سرداران را جلب کرده تقاضای اهالی اوبه را انجام داد و خودش هم فایدۀ بزرگی برد، چه بقیّۀ پول را در نهان برای خود نگاه داشت. آنهائی، که از تمیستوکل پولی دریافت داشتند، پنداشتند، که این وجوه را از آتن برای او فرستادهاند (کتاب ۸، بند ۵).
جدالهای آرتمیزیوم
یونانیها در آرتمیزیوم ماندند و جدال دریائی وقوع یافت.
شرح آن چنین است: سفاین ایران بعد از ظهر آن روز وارد آفت شدند. قبل از ورود به این محل پارسیها شنیده بودند، که قوۀ دریائی یونانیها کم است و اکنون، چون کمی آن را مشاهده کردند، نهایت اشتیاق را یافتند، که زودتر تمام کشتیها را معدوم کنند، ولی نگرانی داشتند از اینکه، اگر مستقیما هجوم آرند، کشتیهای یونانی فورا فرار کنند و بواسطه تاریکی شب از تعقیب بهسلامت جان بدر برند، و حال آنکه میخواستند مشعلدار هم جان بدر نبرد (در عهد قدیم، قبل از اینکه شیپور متداول بشود، معمول بود، که اعلان شروع جنگ را مشعلدارها میکردند، توضیح آنکه اینها حرکت کرده پیش میرفتند، تا به منطقهای، که حدّ فاصل بین دو قشون بود، میرسیدند و در آنجا مشعلهای خود را میانداختند. مشعلدارها مصونیّت جانی داشتند، چه از خدمۀ خدای جنگ بشمار میرفتند و حتی، پس از شکست قشونی، رسم این بود، که مشعلدارها را نکشند. بنابراین عبارت: «حتی مشعلدار هم جان درنبرد» باین معنی است، که کلیۀ قشون معدوم شد. بعدها این عبارت ضربالمثل گردید و، چنانکه بعضی
________________________________________
(1) - Adimante.
(2) - Ocytus.
تاریخ ایران باستان جلد ۱