برگه:Tarikh-e Iran-e Bastan.pdf/۷۸۵

از ویکی‌نبشته
این برگ نمونه‌خوانی نشده است.

یونان معدوم گردیم، و حال آنکه این‌قدر از شما دوریم. هرگاه نمی‌خواهید ما را کمک کنید، پس نباید الزامی هم نسبت بما داشته باشید، زیرا الزامی قوی‌تر از امر محال نیست و در این صورت ما آزادیم، که فکری برای خود بکنیم. یونانیها در نتیجۀ این اظهار تصمیم کردند، که قوه‌ای برای دفاع این معبر تنگ بفرستند.

این قوه در تمپه۱ بمعبر مزبور رسید. این معبر راهی است، که از مقدونیّۀ سفلی به تسّالی از درّۀ رود پ‌نه می‌رود و بین کوه المپ و اس‌سا واقع است. در اینجا قوۀ یونانی، که بده هزار نفر می‌رسید، اردو زد و سواره نظام تسّالی هم به آن ملحق شد.

اون‌توس پسر کاره‌نوس۲ سرکردۀ لاسدمونیها بود و تمیستوکل پسر ن‌اکلس۳رئیس آتنی‌ها. این قوه چند روزی بیش در اینجا نماند، زیرا آلکساندر پسر آمین‌تاس پادشاه مقدونی، که دست‌نشاندۀ ایران بود، به آنها گفت، در اینجا نمانید و زود بروید، چه قوۀ خشیارشا خیلی زیاد است و می‌تواند شما را از هر طرف احاطه و معدوم کند. یونانیها پیشنهاد او را صحیح دانستند و از آنجا حرکت کرده به ایستم رفتند. هرودوت گوید: «به عقیدۀ من این کار را از ترس کردند، چه دانستند، که از مقدونیّه به تسّالی راه دیگری نیز هست، که از ولایت مردم پرّرب از نزدیکی شهر گن‌نس۴ می‌گذرد و فی‌الواقع قشون خشیارشا از اینجا گذشت» نتیجه همان می‌شود، که آلکساندر پسر آمین‌تاس گفته، چه او پیش‌بینی کرده، که اگر جبهه را نتوانند بشکافند، از پهلوها دور زده پشت‌سر قشون یونانیها را خواهند گرفت و در این صورت مرگ آنها حتمی است. از اینجا واضح است، که آلکساندر پادشاه مقدونی مطیع ایران و در باطن با یونانیها بود. پس از آنکه قوۀ یونانی از محل مذکور خارج شد و اهالی تسّالی شنیدند، که خشیارشا به آبیدوس رسیده، به او تسلیم شدند.

تنگ ترموپیل

هرودوت گوید: وقتی که سپاه یونانی به ایستم برگشت، حرف آلکساندر مورد توجۀ یونانی‌ها گردید و بشور پرداختند، که


________________________________________

(1) - Tempe.

(2) - Evenetus,fils de Caren'is.

(3) - Temistocle fils de Neocles.

(4) - Gonnos.

تاریخ ایران باستان جلد ۱